تعریف عرفان

ادامه تعریف عرفان
اگر آنچه که از عرفا دربارۀ چند و چونِ این معرفت نقل شده را گرد آوریم ، طیف وسیعی می‌شود که از وقوف به علوم طبیعی و تجربی تا یگانگی و وحدت با کلّ را شامل می‌شود .
رینولد. ا. نیکلسون ( 1945- 1868 م. ) مشترکاتِ بین فرقه‌های گوناگون صوفیه را چنین بیان می‌کند :
      اعتقاد به نیروهای معنوی خارق‌العاده که خداوند به مریدان و اصحاب وجد عنایت میکند. نیروهایی که آنها را بر خوردن آتش و مارافسایی و غیبگویی و غیره یاری میکند. و « گذراندن مرحله‌ای شاق در خلوت و نماز و روزه و دیگر ریاضتها » و « بسیاری ذکر و کمک از موسیقی و حرکتهای بدنی گوناگون ........ » و « پوشیدن لباس ویژه » و « احترام به پیر و مرشد طریقت تا درجه‌ای نزدیک به تقدیس » و « برگزاری مراسم و سنن دقیق به هنگام دخول مرید به طریقت » ( ک 25 ، ص 135 )
دکتر یحیی یثربی ( تولد 1321 ش. ) در کتاب فلسفۀ عرفان ، عرفان را چنین تعریف کرده است :
      طریقه‌ای است که در کشف حقایق جهان و پیوند انسان و حقیقت ، نه بر عقل و استدلال ، بلکه بر « ذوق » و « اشراق » و « وصول » و « اتحاد » با حقیقت تکیه دارد و برای نیل به این مراحل دستورات و اعمال ویژه‌ای را بکار می‌گیرد . ( ک 22 ، ص 33 )
دکتر قاسم انصاری در کتاب مبانی عرفان و تصوّف ، عرفان را چنین تعریف می‌کند :
      « عرفان یا معرفت به معنی شناخت است و در اصطلاح ، معرفت قلبی است که از طریق کشف و شهود حاصل می‌شود .» ( ک 24 ، ص 13 )