تصدیق وجود جهان و مبانی آن

ادامه تصدیق وجود جهان و مبانی آن می‌بینیم که درختان رشد می‌کنند و بلند می‌شوند و می‌افتند و از پهنۀ زمین ناپدید می‌شوند و درختانی دیگر ظهور می‌کنند . می‌بینیم که کوه‌ها سر بر می‌آورند و قلّه می‌شوند و کم‌کم پست و هموار می‌شوند . می‌بینیم که دریاها سامان می‌گیرند و خشک می‌شوند . می‌بینیم که جاندارانی به دنیا می‌آیند و در یک لحظه از تاریخ که خود هزاران سال است زاد و ولد می‌کنند و به حیات خود ادامه می‌دهند و ناگهان به کلّی منقرض می‌شوند و جای خود را به جاندارانی دیگر می‌دهند ، قبایلی پدید می‌آیند قبایلی نابود می‌شوند ، سلسله‌هایی حکومت می‌یابند و پس از مدّتی فراموش می‌شوند، تمدّنی در منطقه‌ای اوج می‌گیرد و سپس افول می‌کند و دوباره تمدّنی دیگر در جایی دیگر درخشان می‌شود .
همه چیز تمایل به « شُدن » دارد . هیچ جزئی و هیچ مجموعه‌ای در حال سکون نیست یا در حال ترکیب است یا در حال تجزیه است .
     اجزای جهان ، در تمام لحظات موجودند . اما دائماً در حال تجزیه و ترکیب هستند.
« شدنِ » هر عضو یعنی دگرگونی در ساختار و ساختمانِ آن .
به این ترتیب من اصلِ تجدّد امثال را به شکلی که بیان شده  ناراست می‌دانم . بر اساس مسئلۀ تجدّد امثال دگرگونی و شدنِ جهان چنین است :
هر ذرۀ هستی در هر لحظه به شکلی که از سرچشمۀ هستی بر او تابانده می‌شود در می آید. و لحظۀ دیگر جای آنرا به شکل دیگری می دهد و عالم ممکنات، هر آن در آفرینشی نو است. آفرینشی که بر اثر سرعت دوران صور بقاء و فناء از احساس آن عاجزیم؛ همانگونه که آتش گردان را در حال چرخاندن، دایره‌ای از آتش می‌بینیم. ( ک 25 ، ص 178 )
« شدنِ » اجزای جهان آن‌گونه که تجدّد امثال می‌گوید ، « از وجود به عَدم و از عَدم به وجود » نیست ، بلکه « شدنِ » اجزای جهان ، ناشی از وصل و فصل اجزای جهان به یکدیگر است و ساختار و ساختمان اعضای جهان با وصل و فصل با هم و از هم ، تغییر می‌کنند .