تأملات سیاسی

ادامه تأملی بر سرشت نوزادان جان لاک ( 1704 – 1632 ) به یکسانیِ گوهر آدمیان معتقد بود و چنین می‌گفت :
«همۀ افراد بشر طبیعتاً در ... وضعی ... برابرند ، و مآلاً از قدرت و حقوق یکسانی برخوردارند ، و احدی بر احد دیگر ممتاز نیست ؛ و حقیقتی از این مسلمتر نیست که آدمیزادگان از یک گوهرند ، همه به طور یکسان در برابر مواهب طبیعت زاده می‌شوند ، و همه از استعدادهایی یکسان متمتعند ؛ بنابراین ، باید نسبت به هم در وضعی برابر باشند و هیچ‌گونه فرمانروایی و فرمانبرداری میان آنان وجود نداشته باشد ... آزادی طبیعی بشر عبارت از این است که از هرگونه قدرت مافوق زمینی رها باشد و تابع اراده یا اقتدار قانونی بشر [ دیگری ] نباشد ، بلکه فقط از قانون طبیعت پیروی کند .» ( ک 7 ، ص 801-800 )
     من به برابریِ سرشت نوزادان باور دارم امّا گروهی بر من خرده می‌گیرند که این‌ سخن راست نیست و نوزادان دارای سرشتی یکسان نیستند . آن‌ها باور دارند که عدهّ‌ای سرشتشان از زر و گروهی از نقره و جمعی از مس است و به سخن افلاطون تکیه می‌کنند.
« ای همشهریان شما با هم برادرید ولی خداوندی که شما را آفریده است در وجود کسانی که از میان شما شایستگی حکومت بر شما را پیدا کرده‌اند در روز تولد مقداری طلا آمیخته است و ارزش بینظیر آنها به همین جهت است ؛ به طبیعت مدافعان حکومت مقداری نقره مخلوط کرده است و در طبیعت کشاورزان و پیشه‌وران  آهن و مفرغ گذاشته است . ولی چون همۀ شما از یک اصلید ممکن است شما کودکانی به وجود آورید که غالباً شبیه شما باشند یا از نژاد طلا ، نقره به وجود بیاید یا از نژاد نقره ، طلا تولید شود و بدین نحو فلزات مختلف یکی از دیگری به وجود بیاید ؛ پس خداوند چنین حکم می‌کند ... که اگر مثلاً در میان شما از نسل محافظان و جنگجویان مخلوقی از آهن و مفرغ به وجود آمد هیچ رحم و شفقتی به آن نداشته باشید . باید به اخلاف خود همان ردیف و طبقه‌ای را که شایستۀ آن هستند بدهید ؛ یعنی اگر از آهن و مفرغند آنها را در طبقۀ کشاورزان و پیشه‌وران جای دهید و اگر برعکس اخلاف این طبقه مخلوقی از طلا و نقره هستند باید آنها را به درجۀ جنگجویان یا مدافعان حکومت ارتقاء دهید ؛ زیرا بر طبق یک وحی ربانی اگر محافظان و حامیان شهری از جنس مفرغ و آهن باشند آن شهر نابود خواهد شد .»  ( ک 6 ، ص 30 )