ادامه تأملی بر سرشت نوزادان
به نگاه تحقیرآمیزِ این بانویِ پر افادۀ فربه- که از پرخوری چون خیکی باد کرده و از تنبلی جز پف و باد چیزی در صورتش نیست - به آن کُلفت و نوکر ، به دقّت نگاه کنیم تا اَشکالِ جدید بردهداری را متوجّه شویم . این کُلفت یا نوکر هرگز باور نمیکند که میشد جایِ آن اَرباب باشد و آن اَرباب حتّی یک لحظه در مخیّلهاش خطور نمیکند که میشد او جایِ آن کُلفت و نوکر باشد.
باید پذیرفت که این کارگر ساختمانی ، آن گدای سرچهارراه ، آن بیخانمان و آن کپرنشین میشد که وزیر و کارخانهدار و تاجر و استاد دانشگاه باشند ، به آسمان و زمین سوگند که میشد . آدام اسمیت ( 1790 – 1723 ) نیز به یک فیلسوف و یک باربر کوچه و بازار چنین مینگرد :
« اختلاف میان متفاوتترین منشها ، مثلاً میان فیلسوف و باربر کوچه و بازار ، به گمان من بیشتر نتیجۀ عادت ، عرف و آموزش است نه زاییدۀ فطرت آدمی » ( ک 13 ، ص 16 )
من نگرانم که مبادا بویِ ناخوشایندِ کمونیسم از جملات بالا به مشام کسی رسد که در این صورت خطایی بزرگ رخ داده است . من هرگز توصیه نمیکنم که فردا فرودستان به جای بالادستان جلوس کنند . ایرادِ من به باورهای سیاسی و اقتصادی مردمان و سیستم اقتصادی و سیاسیِ موجودِ جامعه است . من به عقاید و باورهایی که وجود و تثبیت چنین چیزهایی را موجب شدهاند اعتراض دارم و آرمانِ من تغییرِ وضع موجود است .