تصدیقات و مبانی اولیه

ادامه تصدیق وجود جهان و مبانی آن      دربارۀ آن عقایدی که وجود را حقیقی و موجودات را بی‌اعتبار دانسته‌اند نیز باید گفت اگر منظور از وجود ، « هستی » باشد ، هستی اوّلین مقوله از مقوله‌های کلّی است. هستی مقوله‌ای ذهنی است و از ابزارِ ذهن است و اساسی‌ترین مقولۀ ذهن برای شناخت و آگاهی است . بنابراین برخلافِ ادّعای بالا موجودات موجودند امّا وجود، موجود نیست و به سخنِ دیگر وجود ، وجود ندارد ، همانگونه که اسبِ کلّی موجود نیست بلکه اسمِ عامِّ اسب‌های موجود است و مقوله‌ای ذهنی از ابزار ذهن برای شناخت است . در عالمِ خارج از ذهن ، اسبِ کلّی وجود ندارد بلکه اسب‌های فرد ، آن اسبِ سفید و یا این اسبِ سیاه وجود دارد .  بنابراین هر مکتبی که بر اساس اصالتِ وجود باشد مکتبی بی‌اعتبار است .
     شدنِ اجزای جهان قانون‌مند است و قوانینی کلّی بر جهان حاکم است . هوشِ هر عضو بسته به ساختار و ساختمان آن است . اجزای همسان- از نظر ساختمان و ساختار – دارای هوش و هوشمندیِ همسانند .  « شدنِ » اعضاء و « شدنِ » جهان ناشی از دمدمی مزاجی و هرج و مرج و آشفتگی و نابسامانی نیست . جهان بی‌سروسامان نیست که هر عضو در چهارراه تردید توقف کند-چرخش بخشی از چرخ‌های این جهان را مختل کند - و بر حسب تصادف یا به اختیار گزینه‌ای از چند گزینۀ پیش روی خود را برگزیند.
این « شدن‌ها » و این داد و ستدها ناشی از میلی است که اجزای جهان به « شدنِ » با هم دارند که من آن میل را عشق نامیده ام و آن میل و چند و چونِ آن میل ، بسته به ساختار و ساختمان هر عضو از اعضای جهان است.
     جهان و اجزای جهان همه در حالِ « گردیدن و گرداندن » هستند . هر جزء ، هم می‌گردد و هم اجزای دیگر را می‌گرداند .
     من جز « صفاتِ » اجزای جهان و « شدنِ » اجزای جهان در وحدت ، به وجود چیزی گواهی نمی‌دهم و سخن دربارۀ چیز نشناختنی و شیء فی نفسه و جوهر را بیهوده می‌دانم .  
     هرکس که اهل فلسفه باشد علاقه‌مند است که در ورای صفات و ویژگی‌های هرچیز ، به کُنه و ذاتِ آن چیز آگاه شود ، من هم تا کرانه‌های دوردست به دنبالِ این سراب رفته‌ام و چیزی نیافته‌ام . این درد گرانی است که من از سیب جز آنچه که می‌دانم- جز صفات و ویژگی‌هایش- به هیچ چیز نمی‌رسم . من شکل ، رنگ ، وزن ، مزه ، خاصیت‌ها و نسبت و رابطۀ سیب را با اجزای دیگر و امثال این‌ها را کنار می‌زنم، دیگر هیـچ نمی‌ماند . مفهومِ سیب چیزی بیشتر از آگـاهیِ من دربارۀ « صفات »  و « شُدنِ » سیب نیست .