ادامه جهانوطنی و حدود جمعیت
آیا آن گوسفندانی را که در مراتع محصور کردهایم- و به آنان میخورانیم تا فرزندآوری کنند و فرزندانشان را به رسم و عرفِ معهود به معابدِ کشتارگاهها بفرستند - اگر بدانند و این راز بر آنان آشکار شود ، دست از زاد و ولد نمیکشند ؟
آن کس که با هفت میلیارد جمعیت کرۀ زمین موافق است و برای انسان آنچنان تقدّسی قائل است که جلوگیری از زادوولد را قتلِ نفس میداند ، نمیداند که زادوولد و افزایشِ نابخردانۀ جمعیت یعنی فلاکت و بدبختی و زجر و رنجِ انسانهایِ اضافی ؟
اگر نمیتوانیم نوزادان را درست پرورش دهیم همان به که نزائیم و نزایند .
ما مرگ و میر طبیعی را دستکاری کردهایم و عمر متوسّط را هم افزودهایم غافل از آنکه در پیآمدِ این اقدامات باید زادوولد را نیز کنترل کنیم . این صحرا بیش از این تابِ این همه خرگوش را ندارد . ما مرگ و میر را به نیروی عقل مهار کردهایم امّا زادوولد را به غریزه و طبع واگذاردهایم . اگر افزایش جمعیت زمین ادامه یابد روزی سیلِ این جمعیت ، زمین را میبرد.
در گذشته جمعیت زمین با وجود امراض مسری فراگیر ، خشکسالیها ، قحطیهای دورهای ، کوتاهی طول عمر و جنگهای محلی و منطقهای به طور طبیعی کنترل میشد. آن چه که بر آهوانِ یک دشت در همسایگیِ شیرها میآمد همان بر سر آدمی در طبیعت میآمد ، امّا امروزه با افزایشِ بهرهوری در زراعت و دامداری ، گسترش بهداشت و افزایش طول عمر و .... حدّ و مرزی برای جمعیت کرۀ زمین متصوّر نیست. باید دید که اتوبوسِ زمین گنجایش چند مسافر را دارد . بیتردید در صورت تشکیل جامعۀ جهانوطنی ، تحدید جمعیتِ زمین شاید در حد دو یا سه میلیارد نفر لازم باشد .
بشر باید میزانِ جمعیت جهان را تعیین کند .
قرنها پیش از میلاد ، ارسطو ( 322 – 384 ق.م. ) به لزوم تحدید جمعیت پی برده بود و چنین گفته است :
افزایش جمعیت سرانجام باید در حدی متوقف گردد و تعیین این حد (به کمک تجربه) کاری است آسان . (ک 1 ، ص 346)
کاهش جمعیت و تغییر هرم سنیِ کنونی به هرم سنیِ کوچکتر ، در دورۀ انتقال ، مشکلات عدیدهای را موجب خواهد شد امّا محاسن انجام آن به مراتب از معایب دورۀ انتقال و تغییر بیشتر است .