ادامه جهانوطنی و کلّینگری به فرهنگ و تنوع فرهنگی
از منظرِ کلّینگری به فرهنگ بشری در مییابیم که اگر فرهنگ بشری را مانند یک کوه تصوّر کنیم آنچه که فرهنگهای محلّی و قومی نامیده میشوند برآمدگیهایی از آن کوه هستند که در مقایسه با آن کوه ناچیزاند .
ما به فرهنگهای محلی و قومی بیش از حدّ بها میدهیم ، علّت آن است که میبینیم زبان ، آداب و رسوم و اعیاد و جشنها و سالگردها ، اساطیر و افسانهها ، نقاشی و معماری و موسیقیها ، نوع پوششها ، شکل و چند و چون حاکمیتها و دولتها ، نوع پول و روابط تولید و توزیع کالاها ، نوع خوراک و شکل غذاها و ... کم و بیش از جایی به جایی دیگر متفاوت است و تصوّر میکنیم که هر ناحیه و قوم و ملّتی فرهنگی جداگانه دارد در حالیکه آنچه که گفته شد نماد و ظاهر و روبنای فرهنگ است ، اما مهمتر از همۀ آنها این است که همۀ اقوام زبان دارند ، همۀ اقوام آداب و رسوم و عید و جشن و روز عزا دارند ، همۀ اقوام اساطیر و افسانه دارند ، همه نقاشی و معماری و موسیقی و خوشنویسی و صنایع دستی دارند ، همه حاکمیت و دولت و قانون دارند ، همه مکتب و مدرسه و دانشگاه و بیمارستان دارند ، همه قوانین مدوّن و سیستم حقوقی مدوّن دارند ، همه تولید و توزیع در کارخانهها و بنگاههای متمرکز دارند ، همه میخواهند در کمترین زمان بیشترین عمل را انجام دهند و مهمتر از همه اینکه همه روز به روز بیشتر به عقل تکیه میکنند و عقلانیت را راهبر و راهنما میدانند .
من از منظرِ « کلِّینگری » به فرهنگ ، اهمیّت یک تابلوی نقاشی و یا حتّی یک نقاش بزرگ و یا حتّی یک سبکِ نقاشی را در مقابل آن تحوّل و تکاملِ تاریخیای که نقاشی را پدید آورده ناچیز میدانم.
من کشفیات و اختراعات هریک از بزرگترین دانشمندان را در برابر آن فرآیند تاریخیای که علم را پدید آورده ناچیز میدانم.
من یک غزل و یا حتّی یک دیوان از معروفترین شعرا را در قبال آنچه که طی یک فرآیند تاریخی شعر را پدید آورده ناچیز میدانم. حتّی اثرهای ادبی فاخر و ارزشمند جهان را در قبال روند تاریخیای که ادب و ادبیات را پدید آورده ناچیز میدانم.
انسانِ کلّینگر ، هنر را به پای هیچ هنرمندی ، شعر را به پای هیچ شاعری و علم را به پای هیچ عالمی قربانی نمیکند و این عبارات از ارج و منزلت عالمان و هنرمندان هیچ کم نمیکند.
خلاصه آن که فرهنگ بشری دریا است و فرهنگهای محلی و قومی و ملّی ، جویها ، نهرها و رودها هستند.