ادامه نسبیت ادراکات حسّی و معرفت
چرا ما باید به دنبال قوانین و معرفتِ مطلق باشیم ؟ برای نمونه در مورد علیّت به دیدگاه دو گروه زیر توجّه کنیم :
گروه نخست : ممکن است عدّهای بگویند ، علیّت قانونی جهانشمول و فرا زمانی است ، مطلق است و لاغیر و هر شُدنی ضرورتاً تابع قانون علیّت است و هر پدیدهای معلول پدیدهای قبلی و موجد پدیدهای بعدی است و لاغیر. اصل علیّت از اَزَل برقرار بوده و تا اَبَد هم برقرار خواهد بود .
گروه دوم : ممکن است عدّهای بگویند ، ما به قانون علیّت اعتقاد داریم و مادام که خلاف آن به اثبات نرسیده به آن اتّکا میکنیم . برای ما مهم نیست که این اعتقاد نسبی است یا مطلق . مهم این است که علیّت ، همۀ پدیدههای طبیعی و همه شُدنها را شامل میشود و مادام که خلاف آن به تجربه ثابت نشود ما به این اصل وفاداریم .
دو باور بالا را با هم مقایسه کنید ، کدام یک معقولتر و فلسفیتر و واقعبینانهتر است؟
آنچه که من دربارۀ علیّت گفتهام باید اینگونه تفسیر شود که من به علیّت به عنوان یک قانون ، باور دارم نه ایمان .
اگر شخصیت ذهنیِ کسی ماوراءالطبیعی باشد دنبال ایمان داشتن و مطلق کردنِ قانونِ علیّت است . او میخواهد به چیزی مطلق که از اَزَل تا اَبَد صادق است ایمان پیدا کند و من به آن چیز ، مادام که خلاف آن ثابت نشده باور دارم و هرگز صفاتی نظیر مطلق و ازلی و ابدی به علیّت اطلاق نمیکنم .
یک مسئلۀ اطمینانبخش ما را به شناختی که از اَعیان و جهان داریم امیدوار میکند و آن این است که : اگرچه از مطابق بودنِ الگوهایِ ذهنی از اَعیان با حقیقتِ اَعیان بیخبریم امّا دلشادیم که بینِ همۀ الگوهایِ ما از اَعیان و حقیقتِ همۀ اَعیان ، یک نسبت و تناسب و تشابهِ یکسان وجود دارد ، دلیلِ این امر آن است که ما در عالَمِ ذهن بر اساس الگوهای ذهنی مثلاً میخواهیم به ماه رویم و بعداً به همان ماه میرویم نه مشتری .
وقتی میگوییم طول این ریسمان 4 برابر طول آن یکی است در این باره تردید روا نیست و یا وقتی میگوییم وزن این پاره سنگ 3 برابر وزن آن دیگری است در 3 برابر بودنِ وزن آن پاره سنگ نسبت به دیگری نباید تردید کرد .
من بر این پندارم که ما را با جوهر و مطلق و حقیقت جهان کاری نیست و معرفت ما از جهان ، معرفت به جوهر و ذات و مطلق و حقیقت نیست بلکه معرفتِ ما معرفت به نسبتهای اجزای جهان با هم است و ما به نسبتها و روابط اجزای جهان آگاهی پیدا میکنیم .