دانائی- هدف غائی

ادامه دانائی- هدف غائی زمانِ آن فرا رسیده که با صدای رسا اعلام کنیم عقل ، محصولِ طبیعت است که رفتارش هماهنگ و سازگار با طبیعت است . این عقلِ طبیعی که فراتر از میدانِ تحلیلِ جبریون و اختیاریون است به طبیعتِ خود و به پیروی از طبیعت - چون درختی - هر لحظه تناورتر می‌شود و هر دَم شکوفه‌ای تازه ، برگی نو و شاخی نوین برمی‌دهد . عقلِ طبیعی ، خودﹾ شاخ و برگِ خود را هَرَس می‌کند و خودﹾ خود را می‌پالاید . این پالایشِ طبیعی ، به فرمان ما نیست ، در سرشت و ذاتِ عقل است .
     هدفِ غائی ، دانایی است . ممکن است گفته شود هدفِ غائی ، نان و مسکن و آب است . در جواب باید گفت : وقتی مسکن و نان و آب تأمین شد چه می‌شود ؟ در پاسخ ممکن است گفته شود لذّت بردن از زندگی و بهره‌برداری از لذایذ آن . فرض کنیم هرگونه لذّتی را چشیدیم ، بعد چه ؟ ممکن است گفته شود کسب مقام و منزلت اجتماعی و سیاسی . پس از آن چه ؟ کسی که همۀ این گونه نیازهایش برآورده شده یا باید بمیرد یا خودکشی کند و یا دنبال هدف دیگری را بگیرد . آیا آن هدف ، دانایی نیست ؟ آیا دانایی هدفی با بالاترین کشش و جاذبه نیست ؟ آیا همۀ موجودات عالم - از ذرّه‌های آب دریاها تا گیاهان و جانوران و انسان‌ها - آگاهانه و ناآگاهانه همه به نیرنگِ دانایی به سمت و سوی دانایی در حرکت نیستند ؟ آیا در این سلسله مراتبِ تطوّر و تکامل ، آن کسی که متعالی‌تر است با شتاب و شور بیشتری به سمت هدفِ غائی ( دانایی ) روان نیست ؟
     اگر از هر فرد انسانی و یا از هر جماعتی بپرسیم که والاترین و ارجمندترین انسان کیست چه پاسخی می‌دهد ؟ انسان و طوایف و اقوام و ملّت‌ها چه انسان‌هائی را والاترین می‌دانند و همه در پیِ آرزویِ شدن به چه هستند و چه کسانی را سرمشق و الگوی خویش قرار داده‌اند ؟ در طولِ تاریخ از میان پیامبران ، فلاسفه ، علما ، نویسندگان ، مخترعان ، محقّقان ، کاشفان ، هنرمندان ، مدیران ، سیاستمداران ، پیشه‌وران ، کارگران ، کشاورزان ، ثروتمندان ، کارخانه‌داران ، ملاّکان ، ورزشکاران ، جنگ‌آوران به ترتیب برای کدامیک ارج و احترام بیشتری قائل بوده‌ایم ؟ بی‌تردید ما و نیاکانِ ما بیشتر از همه ، رهبران و پیش‌قراولان و کاروان‌سالارانِ کاروانِ عقلانیت را ارج می‌گذاریم و ارج گذاشته‌اند . با یادآوری این نکته که من دین و فلسفه و عرفان و علم و هنر ، همه را از تولیداتِ عقل می‌دانم .