فرهنگ بشری پدید آورنده و آموزگار شناخت است

ادامه فرهنگ بشری پدید آورنده و آموزگار شناخت است      من در این کتاب فرهنگ را « یافته‌ها و ساخته‌های بشر » دانسته‌ام و کلّیۀ آثار معنوی و مادّیِ پدید آمده توسّط بشر ، از بدو پیدایش تا امروز را فرهنگِ بشری نامیده‌ام .
این تعریف با توجّه به پایبندیِ من به نگاهِ کلّی به امور ، جایز می‌نماید و در آیندۀ کتاب مفید خواهد بود .
  آثار مکتوب و غیر مکتوب ، اختراعات ، علوم ، دین ، فلسفه ، آثار هنری ، عرفان ، شهرها ، شاهراه‌ها ، کشتی‌ها ، هواپیماها ، فضاپیماها ، ماهواره‌ها و .... اجزای فرهنگ بشری هستند .
     در روزگاران قدیم و به ویژه پیش از استیلا یافتن عقلانیت بر بخشِ اعظمِ وجوهِ گوناگونِ زندگی بشر ، فرهنگ را ما مجموعۀ آداب و رسوم و اعیاد و هنر و ادبیات و نوع پوشش و اعتقادات و باورهای مردمان می‌دانستیم . در آن روزگاران سهمِ عقلانیت و سهمِ تولیدات ناشی از علوم و فنون در زندگیِ بشر ، نسبت به کُلِّ آنچه که فرهنگ نام داشت ناچیز بود و راه و روش زندگی مردمان بیشتر تابع باورها ، آداب و حتّی خرافات و اساطیر بود .
اگر ما مانند باستان شناسان از بنای رفیع فرهنگ بشری لایه‌برداری کنیم ، هرچه از لایه‌های بالائی به پائین رویم ، عقلانیت کمتر و خرافات بیشتر می‌شود . رفتار عقلانی کمتر و رفتار غریزی بیشتر می‌شود ،  امّا امروز علوم و تمدن و تکنولوژی آنچنان بر همۀ جنبه‌های زندگی بشر استیلا یافته که دیگر نمی‌توان این عوامل بسیار حیاتی و تأثیر آن‌ها را بر راه و روش زندگی نادیده گرفت . تفکیکِ مفهوم تمدّن از مفهومِ فرهنگ جایز نیست . عقلِ تجربه‌گرای تحلیل‌گرِ استدلالی و محصولاتِ آن امروزه مهمترین بخش از فرهنگ است . ما امروز بیشتر از آن‌که با آداب و رسوم محلی یا قومیِ خود پیوند داشته باشیم با اکتشافات علمی و اختراعات و محصولات صنعتی و ماهواره و اینترنت و تلویزیون و روزنامه و اقتصاد و تورم و بیکاری و آپارتمان و یخچال و جهان‌بینیِ مدرن و .... پیوند داریم و همۀ این‌ها راه و روش زندگی را به ما دیکته می‌کنند .
هستند گروهی که هنوز بافت یک گلیم یا کارهایی نظیر کوزه‌گری را فرهنگ می‌نامند امّا ساخت کامپیوتر ، ساختمان‌های 150 طبقه ، تونل‌ها ، پل‌ها ، ماشین آلات و ... را جزء فرهنگ نمی‌دانند . باید دیدگاه را نسبت به فرهنگ تغییر دهیم و تعریف جدید و درستی از فرهنگ ارائه کنیم . « فرهنگ یافته‌ها و ساخته‌های بشری است » .