ادامه فرهنگ بشری پدید آورنده و آموزگار شناخت است
صنعت ، اقتصاد ، علم ، عرفان ، دین ، هنر ، فلسفه ، ادبیات ، شعر ، موسیقی و ... بخشهای گوناگون فرهنگاند .
به همین جهت در این کتاب برای فرهنگ تعریفِ نسبتاً جدیدی ارائه شده است . فرهنگ یعنی « یافتهها و ساختهها » و کوشش میشود این تعریف در سرتاسر کتاب مدِّ نظر قرار گیرد .
فرهنگ پدیدآورنده و آموزگار شناخت
ما در شناخت شناسی از نقش بنیادین فرهنگ بشری در شکلگیری شناخت غفلت کردهایم.
اگر تأثیر فرهنگ بشری ( یافتهها و ساختههای بشر ) را از شناختِ هر کس حذف کنیم چه میماند ؟ اگر از معرفت و جهانبینیِ بزرگترین فلاسفه ، آموختههای او را از فرهنگ زمانهاش حذف کنیم چه میماند ؟ آیا اگر نوزاد بشرِ امروزی ، در جنگل دورافتادهای رشد و نمو کند فلسفهاش چه میزان بالاتر از فلسفۀ هوشمندترین شامپانزهها خواهد بود ؟
شاید کسی بگوید « فرهنگ اطّلاعات و آگاهی است ، شناخته میشود نه اینکه خودﹾ از ارکان شناخت است » . در پاسخ باید گفت :
اگر هریک از فلاسفۀ معروف جهان ، برای نمونه کانت ، در عصر حجر میزیست جهانبینی ، نظریهها و مکتب فلسفیِ او - شناخت او- همچون فیلسوفان بینام و نشان عصر حجر بود . آن فیلسوفانِ بینام و نشان ، خودآگاهی و تجربۀ حسّی داشتند و کلیّات و مقولات هم بر ذهن آنان حکم میراند امّا آنچه که در مقایسه با کانت نداشتند برخورداری از فرهنگ بشریِ دورانِ کانت بود . من به این دلیل فرهنگ بشری را از ارکان شناخت میدانم .
شناخت و جهانبینیِ ما بسته به این است که زادگاه و یا اقامتگاه ما در چه جائی از این اقیانوس پر جنب و جوش فرهنگِ بشری قرار گرفته است .
ما کائنات را آنگونه تبیین میکنیم که فرهنگ بشری آن را تبیین میکند .
شاید تصوّر کنیم که ما در جهان مادّی به دنیا آمدهایم . امّا اگر گفته شود ما « یعنی ذهن ما » در فرهنگ- یافتهها و ساختههای بشر- زاده شدهایم ، تولّد خود را درستتر تبیین کردهایم . همۀ معرفت ما - از خود و از جهان بیرونِ از خود - از طریق « یافتهها و ساختههای بشر » به ما منتقل میشود .