ادامه مبانی سیاسی نظریۀ جهانوطنی
امروزه این زمین و محیط زیست و طبیعت است که با قاطعیت و صلابت ، انسانها را و دولتها را و دولتمردان را به تشکیل یک حکومت جهانوطنی باز میخواند و تشکیل چنین حکومتی را جبری و پدیدهای بسیار طبیعی جلوهگر میکند.
امروزه این زمین است که فریاد برآورده که ای انسانها ، هرآنچه از آب و هوا و درخت و جنگل و دریا و رود و باد و آفتاب و آهن و مس و نقره و طلا میخواهید میدهم به شرط آنکه دوباره به من بازگردانید.
امروزه این زمین است که ندا برآورده ، ای انسانها دیگر زمان مفتخوری و لاابالیگریِ اقتصادی به سرآمده است ، آنچه که تا به حال به رایگان از من به تاراج بردهاید بس است ، زین پس هر چیز را فقط به شما وام میدهم و دوباره باید عیناً و سالم بازگردانید که اگر این نکنید حیاتِ شما را از شما خواهم گرفت .
خوشبختانه سالها است که انقلابِ شکوفنده و بالندۀ شکلگیریِ جهانوطنی و گسترش اندیشه و باورِ نظریۀ جهانوطنی در حال شکوفائی است زیرا این طرح از خرد و عقل مایه میگیرد و نیرویِ پیش رانِ آن همین ویژگی است .
روز به روز از قدرت و میدانِ عمل و میزانِ نفوذ حکومتهای محلّی کاسته میشود و مشروعیت و مقبولیتِ تصمیمات کلّینگر و جهانی و زمینشمول بیشتر میشود . آرام آرام حکومتهای محلّی تبدیل به سازمانهایی نظیر فرمانداری و یا استانداری میشوند و همزمان میدانِ عمل و قدرتِ تصمیمهای مجامع بینالمللی و توانائی و تأثیر بازرسان ناظر بر اجرای مصوّبههایِ معطوف به زمین- که ناشی از مقبولیتِ تدریجیِ نظریۀ جهانوطنی است- افزایش مییابد . روندِ کلّیِ تحوّلات چه از جهت نظری و چه از جهت عملی رو به اجرای نظریۀ جهانوطنی دارد . قوانین زمینی ، زبانِ زمینی ، سالروزهای زمینی ، پولِ زمینی و از همه مهمتر مَنش و رفتار و خُلق و خوی زمینی در حال نشو و نما است و زمینی بودنِ بشر بنیادیترین و بالاترین ویژگیِ بشر میشود.
ایدۀ جهانوطنی به معنی تسلّط یک ایدئولوژی و یا یک مرام و مسلک و گروه و دسته بر کلّ جهان نیست . جهانوطنی ایدئولوژیِ ایدئولوژیها است . جهانوطنی یعنی آزاد شدنِ فکرِ فرد و فکرِ گروه . مهمترین وظیفۀ دولت در جهانوطنی ، تأمینِ آزادیِ اندیشه ، آزادی حرکتِ فکر در ذهنِ فرد ، آزادی حرکت فکر در میانِ گروه و آزادی حرکتِ فکر در سرتاسر زمین و آزادی انتشار ، امتزاج ، ترکیب ، زایش و نوزائی اندیشهها است .