مبانی‌سیاسی‌جهان‌وطنی

ادامه مبانی سیاسی نظریۀ جهان‌وطنی کانت ( 1804 – 1724 )  نیز از طرفداران ایدۀ جهان‌وطنی بود :
« ولی همین روح انفرادی که در افراد هست ، در هر اجتماعی نیز هست و آن را وادار می‌کند که این معنی را در روابط خارجی خود ، یعنی در روابط دولت با دول دیگر ، بدون قید و بند به کار برد ؛ و در نتیجه هر دولتی باید از دول دیگر همان رفتار شرآمیز را که افراد پیش از اجتماع با هم داشتند منتظر باشد ، تا آنکه یک اتحاد مدنی آنها را مجبور کند که روابط خود را به موجب قوانین منظم سازند .» این هنگامی است که اقوام نیز مانند افراد از حال توحش طبیعی به درآیند و برای حفظ صلح با هم میثاق بندند . ( ک 6 ، ص 255 )
« در مورد اختیار ابتدایی حکومت‌ها نیز همین حکم صادق است : زیرا در حالی که رشد کامل قوای طبیعی ، در اینجا هم در نتیجۀ پرداختن به تقویت قوای نظامی کشورها علیه یکدیگر متوقف می‌شود و بیش از همه صرف آمادگی دائمی جنگی می‌گردد ، شروری که نتیجۀ این وضعیت است نوع انسان را مجبور می‌کند تا برای منظم کردن این خصومت ذاتی و هدایت آن به طرف خیر و سلامت زندگی ، قانون تعادلی کشف کند که ناشی از اختیار و آزادی دولت‌ها و حاکم بر آن‌ها باشد ؛ و همین طور قدرت متحدی که حکومت‌ها را گرد هم آورد و بنابراین نظامی از جهان وطن متشکل از مجموع دولت‌ها که امنیت آن‌ها را تضمین کند ، تشکیل دهد . این نظام کاملاً خالی از خطر نیست زیرا ممکن است قوای انسانی را به تعطیل و توقف بکشد ؛ اما در عوض حاوی یک اصل تعادل و برابری است که فقدان آن موجب تخریب و انهدام قوای انسانی در نتیجۀ فعالیت‌های متقابل آن‌ها می‌گردد . » ( ک 11 ، ص 21 )
این خود موجب تقویت این امید می‌شود که بعد از انقلاب‌ها و تحولات بسیار و آثار متغیر آنها ، غایت عالی طبیعت یعنی یک جهان وطن عمومی به عنوان زمینه‌ای که تمام استعدادهای اصلی انسان در آن رشد کند ، در شرف تکوین و تحقق است . ( ک 11 ، ص 25 )
در تقابل با طرفداران ایده جهان وطنی هستند فیلسوفانی که بر علیه این ایدۀ خردمندانه داد سخن داده اند.
     این نکتۀ غریبی است که فیلسوفی چون هِگل- که بازآورندۀ دیالکتیک است و به عنوان فیلسوف فیلسوفان سعی در استنتاج هر مقولۀ جزئی از مقولۀ کلّی‌تری دارد و مقولات کلّی را هریک از بطنِ دیگری استخراج می‌کند- در مرحلۀ استخراج کشور و ملّت از زمین و انسان ، آن‌چنان گرفتار تعصّبات غیرفیلسوفانۀ قومی و ملّی است که به دیالکتیک فرمان ایست داده است .