مبانی‌سیاسی‌جهان‌وطنی

ادامه مبانی سیاسی نظریۀ جهان‌وطنی       در طول تاریخ هیچ حیوانی به اندازۀ انسان ، همنوع خود را ندریده‌است . جنگ ، فقر ، گرسنگی ، فاصلۀ زیاد طبقاتی ، قحطی ، نابودی و آلودگی محیط زیست از آثار و نشانه‌های کوته‌فکری بشر امروزی است .
      در طول تاریخ ، انسان‌های قدّاره بند و خود‌شیفته و کوته‌فکرِ بسیاری بر تخت حکمرانی نشستند و افسار مردم بیچارۀ بدبختِ زبون را به دست گرفتند و هر زمان که اراده کردند چون گلّۀ گوسفند ، مردمان را به میدانِ جنگ‌های ویرانگر بردند و قربانی کردند .
       ملّت‌ها بارها در اسارتِ خودکامگیِ رهبرانِ خود به مسلخ رفته‌اند و فدای خودکامگیِ سلاطین و رؤسای جمهور و رهبرانِ خود شده‌اند . مهم‌ترین عاملِ بروز جنگ‌های ویران‌گرِ عقده‌های خود بزرگ‌بینی ، بی‌خردی و کوته‌فکری ، غرور و تکبّر جاهلانه ، خوی ددمنشی و وحشی‌گری و روحیۀ تجاوزگریِ رهبران و حاکمانِ کشورها بوده است .
     شاید کسی که این مطالب را می‌خواند تصوّر کند که من به شکل مرزهای فعلی و وجود کشورهای کنونی اعتراض دارم و شاید این تصوّر ایجاد شود که وجود مرزها و کشورها و دولت‌ها را در شرایط فعلی نفی می‌کنم درحالی‌که این گونه نیست . باید فعلاً با توجّه به شرایط فرهنگیِ موجود ، از وجود مرزها و کشورها و دولت‌های مستقل و جدا از هم دفاع نمود امّا هر فلسفۀ سیاسیِ کلّی‌نگر و دوراندیش ، باید تعلّقِ یک انسان را به جامعۀ انسانی اولی‎تر و حقیقی‌تر از تعلّقِ او به کشور یا نژاد یا ملّتِ خاصّی بداند .
     در عالَمِ نظر هر انسان ابتدا انسان است و در مرحلۀ بعد عضوی از مجموعه‌هایی نظیر گروه‌های ملّی ، نژادی ، مذهبی یا منطقه‌ای است . صفت انسان بودنِ هریک از ما ، فراگیر‌ترین صفت است .
من در شرایط کنونی در عالَمِ نظر وجود مرزها و کشورهایِ مستقل و دولت‌های مستقل را ارثیۀ دورۀ جاهلیت می‌دانم و هدف آن است که تعارض بین مبانیِ تشکیل دولت- ملّت‌ها و مبانیِ فرهنگ عقلانی را یادآور شوم .
آرمان و آرزوی هر انسان خردمند باید جهان‌وطنی باشد و هر انسان خردمند باید در جهت اشاعۀ نظریۀ جهان‌وطنی تلاش کند به این امید که در آینده‌ای نه چندان دور این انقلاب عظیم روی دهد . انقلابی عادلانه ، انسانی ، خردمند و انقلابی تدریجی که چون نیک بنگریم چاره‌ای جز وقوع آن نیست و در حالِ وقوع است .