ادامه پدید آمدن "من خود آگاه" شالوده و آغاز شناخت است
به عبارت مختصر میتوان گفت اگر اثر یک عامل خارجی یا درونی را بر خود A بنامیم ما همیشه MA را درک میکنیم که M همان « من » است .
« خودآگاهی » از دو جزء خود و آگاهی از خود تشکیل شده است . اینگونه به نظر میرسد که این مفهوم باید دو چیزِ جدا از هم باشد که یکی آگاهی به دیگری پیدا میکند . ما با نامیدن این پدیده به نام علمِ حضوری ، هیچ گرهای را دراین باره باز نمیکنیم . ما میخواهیم بدانیم خودآگاهی چیست و مفهوم خودآگاهی و به عبارت دیگر چگونگیِ پیدایش و شدنِ خودآگاهی را پیدا کنیم . میخواهیم بدانیم چه مکانیسمی و چه فعل و انفعالاتی منجر به خودآگاهی میشود . باید بپذیریم که باید دو چیز جدا از هم وجود داشته باشد که یکی چگونگیِ دیگری را آگاه شود .
یک شکلات را جلوی یک آیینۀ هوشمند قرار دهیم ، فرض کنید آیینه قبلاً تصاویر گوناگونی در حافظۀ خود دارد . آیینه از طریق تطبیقِ تصویرِ شکلات با تصاویرِ محفوظ در حافظۀ خود و تشخیص اینهمانی ، میتواند از طریق یک بلندگو اعلام کند « که آنچه که آنجا است شکلات است » . این رفتار یک ربات ساده است و همگان چنین رباتهائی را دیدهایم . یقیناً ما اعتقاد داریم که این آیینۀ هوشمند ، خودآگاه نیست . حال اگر آیینۀ هوشمند دیگری را مقابل آن قرار دهیم به نحوی که هر آیینه خود را در دیگری ببیند ، و با اعمال مکانیسمی ، ترتیبی اتخاذ شود که آن دو آینه در عین جدایی احساس وحدت کنند ، آن وقت زمانی که آیینۀ اوّل اعلام کند که « آنچه که آنجا است شکلات است » ، در آیینه دوم هم خود را میبیند و متوجّه است که آنچه که در آیینۀ دوم میبیند او است پس حالا میتواند اعلام کند که « آنچه که آنجا هست شکلات است که من دارم میبینم . »
و یا فرض کنیم دو آیینۀ هوشمند مقابل هم باشند حال اگر یک آیینه حرکت کند آیینۀ دیگر میتواند اعلام کند آیینهای حرکت کرد ، امّا اگر همزمان تصویر خود را در آیینۀ اول ببیند و متوجّه شود که این او است که دارد حرکتِ آیینۀ اول را میبیند می تواند بگوید که این من هستم که حرکت آن آینه را می بینم .
مثالی دیگر : فرض کنید یک فرستندۀ تلویزیونیِ هوشمند در حال پخش بازی فوتبال است . این فرستنده میتواند با توجّه به تشابهات صحنههایی که پخش میکند با آنچه که قبلاً در حافظه دارد از طریق تطبیق و تشخیص این همانی ، اعلام کند که آنچه که پخش میشود بازی فوتبال است .