ادامه سخنرانی در انجمن ادبی امیرکبیر ۱۳۹۲
در کشورهای عقب افتاه سیاسی ، حکومت مقدّس و نمایندۀ آسمانها تبلیغ میشود
و دارای فّر ایزدی و قدرت ماورائی است و در کشورهای پیشرفته ، حاکمان
کارگزار و مجری قانون و موجوداتی زمینی چون دیگر مردمان اند .
در کشورهای پیشرفته ، تفکیک قوا تاحدود زیادی رعایت شده امّا تفکیک قوا در
کشورهای عقب افتادۀ سیاسی ، در چم و خم تعابیر و تفاسیر هنوز در ابهام
است .
در کشورهای عقب افتاده از نظر سیاسی ، تغییر حاکمان جز از طریق جنگ و آشوب و
خون و خونریزی عملی نیست و در کشورهای پیشرفته ، حاکمان با 4 یا 5 درصد
اختلاف آراء مردمان ، از کاخ الیزه بیرون میشوند و به پیشواز حاکم جدید می
روند ، بدون آنکه قطره ای خون ریخته شود .
و آخر از همه آن که ، در کشورهای پیشرفته قانون از آراء مردمان مشروعیت می
پذیرد و در کشورهای عقب افتاده قانون میدان تاخت و تاز علایق و منویات
حاکمان است .
آن زمانی که افلاطونِ فیلسوف ، حکومت را ملک طلق فیلسوفان ، روحانیان حکومت
را ملک طلق پاپ ها و کشیشان و اشراف حکومت را ملک طلق اشراف زادگان می
دانستند ، گذشته است .
گذشت آن زمانی که رزم آوران و جنگجویان حکومت را ملک طلق سپاهیان ،
زحمتکشان حکومت را ملک طلق کارگران و کشاورزان و ثروتمندان حکومت را ملک
طلق ثروتمندان می دانستند .
و اتفاق میمونی است که شعرا و عرفا و علما مجال مصادره حکومت را تاکنون نیافته اند .
امروزه شکل و ماهیت حکومت تغییر کرده و مفهوم حکومت و میدان عمل و نفوذ حکومت ، محدود و محدودتر شده است.
اصل اوّل فلسفه سیاسیِ مورد قبولِ بشرِ خردمندِ امروزی ، محدود کردن حکومت
ها تا مرز حقوق فطری و ذاتی بشری است . هیچ حکومتی و هیچ اکثریتی حتی
اکثریت مطلق ، حق نفی این حقوق فطری و بشری و یا حق وضع قانونی نافی این
حقوق را ندارد . اهم این حقوق در اعلامیه جهانی حقوق بشر آمده است .
اعلامیه جهانی حقوق بشر والاترین و ارزشمندترین و خردمندانهترین سند مکتوب
بشری است . البته میدانیم که بیش از 60 سال از صدور این اعلامیه گذشته
است و امروزه از نظر سیاسی افقهای وسیعتری به روی بشر گشوده شده است .