جهانوطنی و محیط زیست
مسائل مربوط به محیط زیست و بهرهبرداری از معادن و منابع طبیعی ، جنگلها ، جوّ ِزمین و فضا ، رودها و دریاچهها و اقیانوسها ، طرحهای افزایش یا کنترل جمعیت و ..... همه و همه مسائل ملّی نیستند بلکه مسائل بشری و جهانی هستند و باید تحت حاکمیتِ یک نظام جهانی و قوانین جهانی قرار گیرند و به همین دلیل در آینده تضعیف هر چه بیشترِ قدرتِ حکومتهای ملّی در تصمیمگیری در موارد بالا ، یک ضرورت است .
نسل کنونی همزمان که فرهنگِ ( یافتهها و ساختهها ) گرانبهائی را برای نسل آینده به ارث میگذارد ، ارثیههای بسیار شومی را نیز به نسلهای آینده تحمیل میکند .
یافتههای علمی ، اختراعات ، اکتشافات ، آثار هنری ، فرودگاهها ، شاهراهها و .... همه به نسل آینده تحویل و تقدیم خواهد شد ، لکن معادن متروکه ، جنگلهای ویران شده ، هوای آلوده ، فضولات اتمی ، انبوه زبالههای دفن شده ، آبهای جاری و زیرزمینیِ آلوده و ..... را نیز به نسل آینده تحویل میدهد . چه نظامی باید این نفع و زیان را بررسی کند ، قضاوت کند و تصمیمات اجرائی بگیرد ؟
زمین با جمعیت کنونی و با روشهای فعلیِ متداولِ بهرهبرداری و مصرف از منابع طبیعی ، تا چند سال دوام میآورد ؟ آیا هوا حتّی در اعماق جنگلها و بیابانها یا آبِ اقیانوسها ، میوۀ درختان ، گوشت حیوانات ، دانۀ غلات و .... تغییر نکردهاند ، اگر کردهاند در چه جهتی و تا کجا میتواند در همین جهت حرکت کند ؟ یک دگرگونیِ عظیم در نگرش ما به همۀ این امور ضروری است .
بشرِ امروز آنچنان بیمحابا و در مواردی نابخردانه و حریصانه به طبیعت و زمین یورش برده که بقاء خود و جانداران و گیاهان را به مخاطره انداخته است و این خطر یکی از مهمترین دغدغههای فکریِ خردمندانِ بشر امروزی است .
حتّی اگر این تهدیدهای زیست محیطی و خطراتی که زمین و بشریت را تهدید میکند نبود باز هم بشر حقِّ آلوده کردنِ طبیعت و اسراف را نداشت . این معیار کوتهبینانه که مصرفگرایی را مایۀ فخر و افتخار میدانند باید تغییر کند . انسانِ خردمند ، مصرفگرایی و اسراف را نشانۀ کوتهبینی میداند . آیا اگر استفاده از کالاهای کهنه را نه تنها بابِ روز بلکه نوعی ارزش معرفی کنیم و ذهنیات مردم را با این ارزشها آشنا کنیم که استفاده از کالاهای کُهنه ، افتخارآمیز و نشانۀ خردمندی است ، چه پیآمدهایِ خوبی خواهد داشت .