نسبی‌گرایی و مطلق‌انگاری

نسبی‌گرایی و مطلق‌انگاری هیچ درد و رنجی عذاب‌آورتر از این نیست که انسانی آزاده و آزادی‌خواه در میانِ گروهی مطلق‌اندیش و یا در زیر سلطۀ حاکمیتی ایدئولوژیک و تمامیّت خواه زندگی کند . گروه‌های مطلق‌اندیش و حاکمیت‌هایِ تمامیّت خواه ، اندیشه‌های فردی و آزادی‌های انسانی را زایل می‌کنند ، آنان خدا ، هنر ، دین ، عرفان ، فلسفه و علم را استثمار می‌کنند و به نام اصلاحِ فرد و جامعه ، کاروان بشریّت را از تعالی و آزادگی باز می‌دارند.
     مطلق‌اندیشان تصوّر می‌کنند که به حقیقت مطلق دست یافته‌اند و برای جامعه دستورالعمل‌ می‌نویسند و نه تنها تأکید بر اجرای دستورهای خود دارند بلکه در جهت اجرای منویات خود از هیچ گونه ظلم و ستمی هم اِبا ندارند زیرا تصوّر می‌کنند که آن‌ها به حقیقتی دست یافته‌اند که بهتر از جامعه ، صلاحِ جامعه را می‌دانند .
 به این سخنانِ مستبدانۀ افلاطون (347 – 427 ق.م. ) دقّت کنیم :  یقین داشته باش که چنین کسی [حاکم] هرگز حاضر نخواهد شد به محدودیت‌های ناشی از « قانون نبشته » تسلیم گردد . ( ک 1 ، ص 184 )
موقعی که شهروند را برخلاف عرف و قانون کشور مجبور به انجام عملی کنند که بهتر و شریفتر و عادلانه‌تر از اعمال سابق اوست ، سخیف‌ترین سخنی که ممکن است دربارۀ این اجبار بر زبان او بگذرد همین است که بگوید که از دست مجبور کنندگانش توهین ، رسوایی ، زیان ، یا بی‌عدالتی دیده است . ( ک 1 ، ص 187-186 )
هگل نیز از جملۀ مطلق‌اندیشانِ فیلسوف است . به این عبارات او دقّت کنیم :
« برعکس ، مردم از خواستهای خویش بی‌خبرند. دانائی بر آنچه می‌خواهیم و بالاتر از آن دانائی بر آنچه ارادۀ مطلق یعنی عقل می‌خواهد فقط از دانش ژرف و درون‌نگری پدید می‌آید و از این رو ملکۀ مردم نیست.» به علاوه «در افکار عمومی ، حقیقت و ضد حقیقت [به هم آمیخته] است ولی کشف حقیقت در آن فقط کار مردان بزرگ است . آن کس که خواست و مقصود زمان را بازگوید و سپس آن خواست و مقصود را به تحقق رساند بزرگمرد هر عصر است.» (ک 9 ، ص 606) 
عقاید عمومی ........ فاقد این توان است که آن عنصر گوهرین درون خود را استخراج کند و به سطح دانش دقیق ارتقا دهد . از این رو رهایی از قید عقاید عمومی نخستین شرط صوری رسیدن به هر دستاورد بزرگ یا عقلانی در زندگی یا در علم است . لیکن این دستاورد بزرگ بعداً مورد شناسایی و پذیرش سپاسگرانه عقاید عمومی قرار خواهدگرفت و به نوبۀ خود به صورت یکی از اعتقادات تعصب‌آمیز آن در خواهد آمد.(ک 8 ، ص 1172)