عرفان در محکمه عقل

مقاله عرفان در محکمه عقل برای مطالعه متن کامل،"عرفان در محکمه عقل" به لینک مقابل مراجعه فرمایید: (فصل چهارم: عرفان در محکمه عقل)

این مقاله با عنوان حکایتی از سازگاری و ناسازگاری های عقل و عرفان از نگاه یک اندیشمند عقل گرا در پیش شماره 1 مجله پایتخت کهن در تاریخ 5 آبان 1393 به چاپ رسیده است .

در این نوشتار در پیِ آنم که سازگاری‌ها و ناسازگاری‌های عرفان با عقل را آشکار کنم .
من رهروِ روشِ عقلم ، عقلِ استدلالیِ تحلیل‌گرِ تجربه‌گرا .
 عقلی که منشاءِ فلسفۀ مشّاء و پدیدآورندۀ علمِ بشری است .
 عقلی که مبانیِ دین و عرفان را نیز می‌سنجد و دربارۀ درستی و یا نادرستیِ آن‌ها حکم می‌کند .
عقلی که با مطلق اندیشی بیگانه است و کنجکاو و پرسشگر و نقّاد و شکّاک است .
عقلی که خودﹾ خود را ویرایش می‌کند زیرا به نقصان خود آگاه است و دم‌به‌دم و روز به روز در نردبان تعالی ، پلّه‌ای به پیش می‌رود .
عقلی که زودباور و ساده لوح نیست و تشبیه و مثال را از تحلیل و استدلال تمیز می‌دهد .
عقلی که زیبایی را دوست دارد امّا هرآنچه را که دوست دارد حقیقت نمی‌پندارد .
عقلی که مطلق‌اندیشان بارها او را به اسارت کشیده‌اند و به قربانگاه جهل برده‌اند امّا هر بار سرفرازتر برخاسته است و مطلق اندیشان را به پشیمانی و پوزش خواهی واداشته است .
اگر برخی از عرفا حجّتِ احکامِ فلسفۀ مشّایی را در تأییداتِ دل جستجو کرده‌اند من حجّتِ احکام عرفانی را در تأییداتِ عقل دنبال می‌کنم .
من با غربال عقل پندارهای عرفانی را غربال می‌کنم و سره از ناسره و لؤلؤ و فیروزه و مروارید را از خس و خاشاک و سنگ و کلوخ جدا می‌کنم .
ما جز عقل وسیله و ابزار دیگری برای شناخت نداریم . آن کس که با عقل می‌ستیزد با عقلِ خودﹾ ، با عقل می‌ستیزد .
 عقل ، میزانِ قضاوتِ درست و غلط‌ها است . هرچند که عقل میزانِ کامل و مطلقی نیست امّا حتّی وحی را ما با عقل ، تمیز می‌دهیم . حتّی حالات عرفانیِ حضور و شهود و مشاهده و اشراق ، مادام که به ادارک در‌نیایند ، خام و ناپخته‌اند . چیزی حس می‌شود که ادراک شود . حتّی امواج ملکوتی و سروش‌های آسمانیِ ادّعائی ، اگر سرتاسر وجودِ عارف و سرتاسر ذهنِ او را درنوردند ، مادام که ادراک نشوند نه در حافظۀ او رسوب می‌کنند و نه به قضاوت او در‌می‌آیند .