ادامه دمکراسی راهی به فرزانهسالاری
اگر آریستوکراسی را به حکومت فرزانگی- عقل و خرد- تفسیر کنیم آن وقت من نه تنها با آنان موافقم بلکه دمکراسی را راهکار آن مقصود میدانم .
دمکراسی راه و روشِ رسیدن به حاکمیت فرزانه سالاری است . هدفِ دمکراسی حاکمیتِ افراد دونپایۀ جامعه و یا حکومت اکثریتِ ناآگاه ( چنانچه ناآگاه باشند ) نیست همچنانکه دمکراسی به معنای آن نیست که اکثریت ، فیلسوفی یا عارفی یا شیخی یا مخترعی و یا منجّمی را بر مسندِ حکومت نشاند بلکه دمکراسی راهی است که برترین اندیشهها را در قوانین متجلّی میکند . دمکراسی شیوهای است که همه به ویژه تودۀ مردم ، بهترین اندیشهها را حاکم میکنند نه نجیبزادهترین ، باشهامتترین یا داناترین فرد را .
فرضِ دمکراسی این است که مردم ، اندیشههای برتر را میفهمند و میشناسند . پس با تعاریفی که شد دمکراسی راه است و آریستوکراسی- حکومتِ فرزانگی- هدف .
دمکراسی یعنی نوابغ و بزرگان و متفکّران و نظریهپردازان ، خیر و صلاح جامعه را با بینش و تحلیلِ عقلی تمیز دهند و آرای آنان آزادانه در معرض افکار عمومی قرار گیرد و مردمان آزادانه با این افکار متعالی و اندیشمندانه روبرو شوند و سپس در طی یک فرایند انتخاب آزادانه- آن افکارِ متعالی پس از قبولِ افکار عمومی- به صورت مصوّبات و قوانینِ مجامع قانونگذاری ، جنبۀ اجرائی پیدا کند .
به این ترتیب دمکراسی حکومت طبقۀ فرومایه و یا بیمایه بر جامعه نیست ، بلکه حکومتِ اندیشههای فلاسفه ، اندیشمندان ، فرزانگان و فرهیختگان بر جامعه است . منظور این نیست که فیلسوف یا فرزانه بر تختِ سلطنت جلوس کند بلکه به این معنی است که اندیشه و عقایدِ فرزانگان ، طی روندی آزادانه ، قانون شود و قانون حکومت کند . پس به طور خلاصه دمکراسی یعنی حکومتِ قانون ، قانونی که فرزانگان ابتدا در جامعه طرح میکنند و سپس آرای عمومی آن را به صورت قانون درمیآورد و جنبۀ عملی پیدا میکند .
فقط افکارِ ارتجاعی و عقبمانده در فکرِ به کرسی نشاندنِ عاقلان و فرزانگان بدون تأیید عامّۀ مردماند . آنها هنوز هم به دنبالِ شخصی به نام منجی هستند . منجی در دمکراسی فرد نیست عقل است که فرزانگان ارائه میکنند و جامعه انتخاب میکند و قانون میشود .