ادامه سخنرانی در انجمن ادبی امیرکبیر ۱۳۹۰
در یک
جمله با قاطعیت عرض میکنم ، آزادی اندیشه با آزادی بیان و انتقال
آزادانه اطلاعات دو صورت و دو جزء لاینفک از هم هستند و یکی بدون دیگری ،
معنی ندارد .
به طور خلاصه باید گفت شک ، شک در همه چیز حتی در بدیهیات ، نیاز به شجاعت
دارد و این شجاعت سهمگین ترین ، والاترین و ارزشمندترین شجاعت ها است .
انسان شجاع در باورها ، مکاتب فلسفی ، عرفان ، هنر و ادبیات ، آداب و رسوم و
سنت ها ، در همه چیز شک میکند ، شکی تحوّل ساز و در صورت لزوم ویرانگر .
در سایه شک ، نه تنها مفاهیم در ذهن من تکامل پیدا می کند بلکه تکامل یک
مفهوم در ذهن من شکل آن مفهوم را در بیرونِ ذهن من تکامل می بخشد . به
عبارت دیگر من در مفاهیم شک می کنم مفاهیم دورۀ تکاملی خود را در ذهن من و
شما طی میکند سپس این تکامل از طریق اثر گذاری ذهن من بر ذهن جمعی و یا
ذهن فرهنگ بشری اثر میگذارد وآن مفهوم در جامعه تغییر میکند . بسیاری از
مفاهیم دورۀ تکاملی خود را به این طریق طی کرده اند و میکنند .
باید گفت مفاهیم اجتماعی ذهن من و شما را میسازند و من و شما مفاهیم
اجتماعی را برای نمونه مفاهیم و مقوله هایی نظیر زمین ، حکومت ، استقلال ،
مرز ، حقوق فردی و حقوق بشری و بسیاری از مفاهیم دیگر به همین طریق ، تغییر
و تحول یافتهاند . برای نمونه تغییرات مفهوم حکومت را بررسی کنیم .
در طول تاریخ گروههای متعددی ، حکومت را مایملک خود دانستهاند . شگفتآور
است که فیلسوفی مانند افلاطون میگفت فیلسوف باید حاکم باشد و حکومت ملکِ
طلقِ فیلسوفان است . الگوئی که افلاطون برای حکومت ارائه داد ، با
معیارهای امروزین ، الگویی عقب افتاده و مصیبت بار است . اینکه افلاطون
چیزی را گفته دلیلی بر صحت و راستی آن ، با توجه به معیارهای امروز ، نیست .
تعبیرهای مختلف از جمهوریت افلاطون به تشکیل حکومت هایی تمامیت خواه و
مستبد انجامید که جز بدبختی و فلاکت برای بشر ثمری نداشت . همین حدود 70
سال پیش بود که میلیونها آدم ساده لوح ، در پیشگاه پیشوای خود ندای اصلاح
نژاد سر دادند و دنیا را به خاک و خون کشیدند .
بعد از دست درازی فیلسوفان بر حکومت ، نوبت به روحانیون رسید . کلیسا حکومت
را ملکِ طلقِ خود کرد و مصیبت ها و مصائب دیگری به انسان و بشریت تحمیل شد
. عقلانیت و عقل و خردمندان و خرد ورزی به بیدادگاههای مسیحیت کشیده شدند و
عقل را به پای الهۀ مسیح قربانی کردند .