جهان وطنی و اعلامیۀ حقوق بشر

جهان وطنی و اعلامیۀ حقوق بشر اعلامیۀ جهانی حقوق بشر درخشان‌ترین نشانۀ تکامل فرهنگ بشری است .
     حدود شصت سال پیش ، فرهنگ بشری چشمش به اعلامیۀ جهانی حقوق بشر روشن شد . این تحوّلی عظیم ، از نظر فکری برای بشر بود .اعلامیۀ مزبور اوّلین گام در جهت عملی شدن آراء و عقاید فلاسفه و متفکّرانی است که جهانی می‌اندیشیدند و کلّی می‌نگریستند . به سخنی دیگر تصویب اعلامیۀ جهانی حقوق بشر آغاز عملی شدن نظریۀ جهان‌وطنی است .
     اعلامیۀ جهانی حقوق بشر دفعتاً و ناگهانی پدید نیامده است . بشر روزگاری به درازای تاریخ در پهنه‌ای به وسعت زمین ظلم و بیدادگری و ستم و تجاوز و تحقیر دیده تا گام به گام از خوی ددمنشی و غرایز حیوانی به دروازه‌هایِ عقلانیت و خرد راه یافته است .
به یاد داریم که میلیون‌ها نفر همین هفتاد سال پیش ، در پیشگاه پیشوای عقب‌افتاده‌ای چون هیتلر شعارِ « های هیتلر » سردادند و با اعتقاد به تفاوت انسان‌ها از نظر سرشت ، به پالایشِ نژاد پرداختند و شگفت‌تر آن که میلیون‌ها نفر در راهِ این مکتبِ تعصّب و تحجّر جان‌فشانی کردند .
اجداد ما ، همۀ اجداد مردمان زمین ، در طی هزاران سال شهید دادند ، خواری و خفّت و ظلم و ستم دیدند تا اعلامیۀ جهانی حقوق بشر پدید آمد . اعلامیه را ما ، همۀ ما ، همۀ زمینیان و همۀ بشر پدید‌ آورده‌اند .
     اعلامیۀ جهانی حقوق بشر اوّلین شناسنامۀ بشر امروزی است و گویا بشر پس از آن ، تازه به دنیا آمده است . هزاران سال ما در جهل و جهالت و کوری و منگی و کَری بودیم . تازه امروز بشر گذر از طفولیّت به نوجوانی را تجربه می‌کند . تازه امروز بشر زشتی و پلیدیِ خودکامگی و استبداد را درک می‌کند و تازه امروز فرزندان استعمارگران، پدران خود را لعن می‌کنند .
      اصل اوّل فلسفۀ سیاسیِ مورد قبولِ بشرِ خردمندِ امروزی ، موظّف بودنِ حکومت‌ها به قبول و رعایتِ حقوق فطری و ذاتی بشری است .
بر اساس اعلامیۀ جهانی حقوق بشر ، هیچ حکومتی و حتّی هیچ اکثریتی ، حقِ نفیِ این حقوقِ فطری و بشری و یا حقِّ وضعِ قانونی نافیِ این حقوق را ندارد .