ادامه جهانوطنی و محیط زیست
ما هرچه رودخانه بود تسخیر کردیم . طبیعت ، آبهای پاک را از دل کوهسارها به دامنهها جاری میکند امّا ما یکسره آن را از لولههای فاضلاب ، آلوده به طبیعت برمیگردانیم .
هیچ نقطهای از زمین ، دیگر آن هوای پاک را ندارد . این آب ، این هوا دیگر پاک و مصفّا نیست .
بشرِ امروزی با زمین و طبیعت آنگونه رفتار میکند که بچههای دارا امّا بیفرهنگ با اسباببازیهایشان .
چند ده هزار سال پیش در مقایسه با امروز ، اجدادِ ما موجوداتی مفلوک ، عقب افتاده و غریزی مانند آهوان بودهاند . محفظۀ فکر آنان را فقط شکم و تنازع بقاء به سبک ابتدائی و ارضای غریزهها تشکیل میداد ، آنقدر مفلوک بودند که طعمۀ گرگ و شیر میشدند . همه چون نوزادان که همه چیز را به دهان میبرند ، همه چیز را فقط برای خوردن میدیدند . اجدادِ غارنشینِ ما به طور غریزی از راه بقای خود به بقای نسل عمل میکردند . بسیار بعید مینماید که در مخیّلۀ اجداد غارنشینِ ما مقولۀ حفظ و بقای نوع انسان و یا بقای جانداران و گیاهان هرگز خطور کرده باشد .
اصل بقایِ فرد امروز هم از اوّلین اصول هر مکتب فکری است امّا بشر ، امروز در سایۀ عقل و خرد همزمان علاوه بر بقای فرد ، به بقای نوعِ انسان هم میاندیشد .