ادامه مبانی سیاسی نظریۀ جهانوطنی
در جهانوطنی ، ملیّت به مفهوم همخوانیِ فرهنگی یک گروه یا یک جامعه یا یک قوم ، قوام میگیرد و همخوانیِ فرهنگی مهمتر از همنژادی خواهد شد . هر بخش از زمین ویژگیهای فرهنگی خود را خواهد داشت و هرکس میخواهد در آن بخش میماند و هرکس نمیخواهد به بخشِ دلخواهِ خود (از نظر فرهنگی) میرود . در جهانوطنی ، هر اقلیم استقلال فرهنگیِ خود را حفظ و تقویت میکند. در جهانوطنی حصار و دستبند و پابند از فرهنگها و اندیشهها برداشته میشود.
در حکومتِ جهانوطنی ، مرزها تبدیل به مرزهای اداری خواهد شد و هرگونه تغییر و تحوّل این مرزها به سهولت ( به اختیار مردمان همان ناحیه ) امکانپذیر خواهد بود . چه بسا بر اساسِ آرای مردمِ هر ناحیه ، بعضی از این مرزها جنبۀ مذهبی پیدا کنند ، بعضی قومی ، بعضی ایدئولوژیک و ... . اما همه در سایه یک قانونِ اساسی زمینی.
در حکومتِ جهانوطنی مرزها شناور خواهد بود و تنوّع فرهنگی در حکومت جهانوطنی بیشتر خواهد شد .
حکومت در جهانوطنی عاری از هرگونه ایدئولوژی است . حکومت پاسدارِ ایدئولوژیها است نه میزان سنجش ایدئولوژیها . حکومتِ جهانوطنی وظایفی غیر ایدئولوژیک و غیر مذهبی خواهد داشت .
رؤیای جهانوطنی واقع بینانهتر و عملیتر از رویای مرامهای اشتراکی است امّا برای خوشایند طبقات فرودستِ جهان سرهمبندی نشده است . جهانوطنی یعنی عملی شدن همه رؤیاهای انسانهای خردمند ، که از بدو پیدایش بشر در روی زمین تا امروز ، در قالب همۀ ایدئولوژیهای انسانی و عدالتخواه ارائه کردهاند .
تضمین اجرائی شدن ایدۀ جهانوطنی در انرژی و قدرتی است که در ذاتِ این ایدئولوژی نهفته است . این ایده به طبقۀ خاصّ و یا گروه و نژاد خاصّی وابسته نیست و آبشخور آن عقلانیت است . این ایده وابسته به بشر است ، وابسته به بشر و زمین و بشرِ زمینی است .
در دورۀ جهانوطنی ، مهمترین پاسدار و نگاهبان جامعۀ جهان وطن، خرد و عقلِ بشر است . همه ارزشها و انگیزههای بشر ، در دوران جهانوطنی ، از خرد و بینشِ کلّینگر و وجدانهای آگاه و خردمند بشر در آن دوره سرچشمه خواهد گرفت . آبشخور ارزشها و انگیزههای بشر امروز ، ترس از جزای دنیوی و اخروی است که به تجربه میبینیم کارآئیِ کافی ندارد . این ترس باید زایل شود و به جای آن خرد و خردمندی باید مهارِ شخصیّت و فطرت بشر را در دست گیرد .
باید خرد- عقلانیت همراه با اخلاق - در ژرفای ذهن و شخصیت افراد به صورت وجدان تجلّی کند .