ادامه تصدیق وجود جهان و مبانی آن
قبل از هر چیز باید روشن کنیم که منظور از « شُدن » چیست .
مفهومِ « شُدن » در این کتاب مترادفِ « گردیدن و گرداندن » است .
اجزای تشکیل دهندۀ جهان همه در عین وحدت ، در حال وصل و فصلاند .
به سخن دیگر همه با هم و از هم ، در حالِ شدناند . عضو مستقل یعنی عدم ، یعنی نیستی . من شناختِ این وصل و فصل و چگونگی و نسبت و قوانینِ آن را در توانِ بشر میدانم امّا دربارۀ ذات و جوهر سکوت میکنم . زیرا ذاتِ هر چیز سرابی است ساختۀ ذهن و پریپیکری است فریبکار . جهان در ذهنِ هر کس فقط مجموعهای از اطّلاعات است و بس .
همۀ اعضای متکثّر جهان – در وحدت– در حال شدناند ( در حال دگرگونیاند )
با این یادآوری که هیچ جزئی فی نفسه و مستقلاً « نمیشود » .
جهان یعنی « صفات » و « شدنِ » اجزای جهان . « شدنِ » اجزای جهان ، یعنی « شدنِ » - دگرگونی و تغییرِ- صفاتِ اجزای جهان .
هیچ انسان عاقلی نمیتواند منکرِ « صفات » و « شُدنِ » اجزای جهان باشد .
نفی صفات هر جزء به مفهوم عدمِ آن جزء است . ممکن است کسی در تطابق قطعیِ « صفاتِ » هر جزء ، با آن جزء شک کند امّا هیچ انسانی وقتی با « صفاتِ » جزئی از اجزای جهان روبرو میشود تغییر و « شدنِ » خود ناشی از آن صفات را نمیتواند انکار کند .
« شُدنِ » جهان نیز بدیهی است و مشاهده میشود . هیچ انسان عاقلی « شدنِ » جهان را نفی نمیکند . هیچ انسانی چرخش و گردش سیارات ، رشد و نمو گیاهان و جانداران و حرکت و تغییر و تحوّل اجزای جهان را نمیتواند نفی کند . عبارت زیر از هراکلیتوس ( 470 – 530 ق.م ) نقل شده است :
«همه چیز در جنبش و تغییر است؛ در ساکنترین مادهای که به نظر ما می رسد حرکت و تبدل نامرئی وجود دارد.»
( ک 6 ، ص 62 )
ما « شُدن » ، حرکت ، تغییر ، تحوّل و جنبوجوش در همۀ اجزای جهان را حس میکنیم . میبینیم که ذرّه در اجزای اتم ، اجزای اتم در اتم ، اتم در مولکول ، مولکول در عضو ، عضو در فرد ، فرد در طبیعت ، طبیعت در زمین ، زمین در منظومۀ شمسی و منظومۀ شمسی درکهکشان راه شیری و ...... کائنات در ارتباطی تنگاتنگ در حال شُدناند .