ادامه مقاله مبانی سیاسی نظریه جهان وطنی (غلامعلی ملول)
8- همۀ انسانها حق دارند جهت تضمین سعادت خود و آیندگان ، ازدیاد بیرویۀ جمعیت را یکی از مهمترین مشکلات زمین و انسان کنونی تلقّی نمایند و خواستار برنامهریزیِ مناسب درجهت تثبیت جمعیت کرۀ زمین در حدّی سازگار با امکانات و تواناییهای زمین باشند .
9- همۀ انسانها حق دارند که جبران خسارات طبیعی مانند سیل و زلزله و طوفان و آتشفشان و .... را در هر مقیاسی که رخ دهد - نه به عنوان عمل خیرخواهانه و انسانی بلکه - مسئولیت و وظیفۀ قانونی و مشترک همۀ زمینیان تلقّی کنند .
10- همۀ انسانها حق دارند کلیۀ قوانین رسمی و عرفیِ مخالف با مفّاد اعلامیۀ جهانی حقوق بشر را بیارزش تلقّی کنند ، نفی قوانین منافیِ حقوق بشر چه در عمل و چه در نظر وظیفۀ هر انسان زمینی است .
ایدۀ جهانوطنی ایدهای نو و یا زائیدۀ اندیشۀ گروهی خاص نیست بلکه این ایده برآمده از تمایلات خردورزانۀ انسانهای متعالی در طول قرون متمادی است .
برای نمونه نظر چند تن از متفکّران بزرگ تاریخ در پی میآید :
سیسرون ( 64- 106 ق.م. ) عقیده داشت :
« فکر تشخیص میدهد که انسان برای این به وجود آمده است که در حیات و سرنوشت یک دولت زمینی سهیم گردد. » ( ک 1 ، ص 384 )
« همۀ آدمیان برابرند و همۀ جهان را شهر مشترک خدایان و آدمیان باید دانست . » ( ک 2 ، ص 128 )
اپیکوریان سه قرن پیش از میلاد مسیح عقیده داشتند :
« تمامی عالم فقط یک کشور است و سرتاسر کرۀ خاکی فقط یک خانه است. » ( ک 3 ، ص 208 )
رواقیان نیز قرنها پیش از میلاد عقیدهای نزدیک به ایدۀ جهانوطنی داشتند :
« از نظر آیین کشورداری و سیاست رواقیان توجهی به « شهر – دولت » خود نداشتند و همهی جهان را « شهر» خود مینامیدند و « مرد دانا » یا زئوس را پادشاه این « شهر » میشمردند .» ( ک 3 ، ص 214 )