ادامه دانائی- هدف غائی
این روند به سوی دانائیِ برتر ، طبیعی است . کافی است به اجزای همانند و یکسانِ به ظاهر همه نادان و هیچدانِ لحظاتِ اوّلیۀ جهان بنگریم و آن را با وضع امروز مقایسه کنیم . داناییِ هر جزء یعنی آشناییِ بیشتر با اجزای دیگر و داناییِ بشر یعنی آشناییِ بیشترِ بشر با قوانینِ طبیعت و جهان . بنابراین ما به داناییِ جهان چیزی را اضافه نمیکنیم بلکه از داناییهای جهان آگاه میشویم .
من در اندیشۀ سیاسیِ خود ، هدف غائیِ بشریت را معرفت و راهِ وصول آن را آزادیِ اندیشه و اصلیترین وظیفۀ حاکمیت را تأمین آزادی اندیشه دانستهام . در این اندیشۀ سیاسی ، من وعدۀ ناکجاآباد و یا بهشتِ آن زمانی و آن مکانی - زمانی در ابدیّت و جایی در جهانِ دیگر- نمیدهم .
این هدفِ غائی ، آنگونه نیست که هیچ بهرهای از آن نبریم و همۀ لذّتِ وصولِ آن را یکباره به روز موعود وعده دهند بلکه همزمان با پیمایش در این مسیر ، هر فرد روز به روز و لحظه به لحظه از نوشِ میِ آن سرمست و شاد میشود . این نظریه ، نظریهای است این جهانی ، نه ماورائی و ناکجاآبادی .
من هدف غائیِ بشر را همان هدف طبیعیِ بشر میدانم . امّا هدف طبیعیِ بشر از بدو پیدایش تا امروز چه بوده است ؟ به روند تاریخیِ بشر از صدها هزار سال پیش تا امروز بیندیشیم ، فوج فوج و نسل به نسل ، هر نسلی به نسلِ بعد به طور مستمر و پیوسته چه به ارث داده است؟ و هر نسل ، نسلِ بعد را در چه جهتی سوق داده است ؟ از روندِ تاریخیِ بشر از بدو پیدایش تا امروزه چه مانده است که ما آن را هدفِ طبیعی یا هدفِ غائی بدانیم ؟
جز بخش معنویِ بشر - یافتههای بشر- چه چیز مانده و خواهد ماند ؟ جز معرفت و آگاهیِ روز افزون چه چیز از هزاران و یا میلیونها سال قبل تا امروز منتقل شده است ؟ و چه چیز به آیندگان منتقل خواهد شد ؟ فقط معرفتِ بشری است که نسل به نسل دست به دست شده و هر نسلی کم و بیش چیزی به آن افزوده و برای نسل بعد به ارث گذاشته است . ما از هزاران نسل گذشتۀ انسان ، جز معرفت و آگاهی چه در دست داریم ؟ از حاصلِ آن همه فعالیّتهای متنوّع - جنگ و گریزها و صلح و دوستیها ، آمد و رفتِ دولتها و امپراتوریها ، کاوش و کوششِ فلاسفه و علما و زحمتکشان - جز معرفت و دانایی چه چیز به ما منتقل شده است ؟ در پسِ آن همه تلاشهای ناشی از غریزه و امیال و هدفهای شخصی و فردی ، آنچه که جبراً از نظر تاریخی به صورت موجودی زنده و رشد کننده ، از نسلی به نسلی دیگر رسیده همانا « معرفت » است .