روزنامه

قالی‌های نفیس کرمان - فرش شمارۀ ۱ – جزئیات ۵

۱۰ مهر ۱۳۹۶ رفتن بیژن به مرز توران برفت از پس خوک چون پیل مست یکی خنجر آب داده به دست گـــــرازی بیامـــد چــــو اهریمـــنا زره را بدریــــد بــر بیــــژنــا


قالی‌های نفیس کرمان - فرش شمارۀ ۱ – جزئیات ۴

۸ مهر ۱۳۹۶ مجلس خسروپرویز و مهین بانو جهــان خســـرو که سالار جهــان بود جوان بود و عجب خوشدل جـــوان بود نه خوردی بی‌غنـــا ، یک جرعـه بــاده نه بی‌مطرب شدی طبعــــش گشـــــاده به عشـــرت بود روزی بــاده در دست مهیـــن بانـــو درآمــد شــــاد و بنشست


قالی‌های نفیس کرمان - فرش شمارۀ ۱ – جزئیات ۳

۴ مهر ۱۳۹۶ نشان دادن شیرین ، نگین انگشتری خسرو را به کنیزان یکــی انگشتــــری زانگشت خسرو بدو بسپرد و گفتـا این چنین رو اگـــــر در راه بینـــی شــاهِ نــــو را به شاهِ نـــو نما این ماهِ نــــو را بدان مشکوی مُشک‌آگین فرود آی کنیزان را نگیـــن شاه بنمــــای فرود آمد ، کنیـــزان را نشـــان داد درون شد باغ را سرو روان داد


قالی‌های نفیس کرمان - فرش شمارۀ ۱ – جزئیات ۲

۲ مهر ۱۳۹۶ حکایت مجنون در پوست گوسفند اهل لیلـــی نیـز مجنـــون را دمــی در قبیـــــله ره ندادنـدی همـــــی داشت چوپانی در آن صحرا نشست پوستـــی بستُد از او مجنــون مست سرنگون شد ، پوست اندر سر فکند خویشتن را کرد همچـون گوسفنـد