فعالیت های اقتصادی

مقدمه

وقتی می‌خواهم بر فعالیت‌های اقتصادی مهندس ملول خلاصه‌ای نگارش کنم در او شور و شوقی نمی‌بینم و با سردی به سؤالات من پاسخ می‌دهد .
او در آغاز می‌گوید :
 زمانی در جوانی من به دنبال پول بودم امّا در دهه‌های  ۴۰ و ۵۰  از عمرِ خودم ، پول به دنبال من می‌آمد .
آغاز فعالیت من با عنوان مهندس تابستان سال ۴۸ بود که سه ماه در کارگاه راهسازی در کردستان با سمت معاونت کارگاه مشغول بودم . محل کارگاه جادۀ مرزی ایران و عراق از دوآب به مرخیل بود . جاده‌ای صعب‌العبور در منطقه‌ای بسیار زیبا و کوهستانی ، گاهی مجبور می‌شدیم تا ارتفاع ۳۰ متر از کوه بغل بُری کنیم تا جاده‌ای به عرض ۷ متر ایجاد شود .
صدای کمپرسور و چکشهای بادی ، پایین آمدن آتشکارها از ارتفاع ۴۰  متری با طناب برای جاسازیِ مواد منفجره و سپس صدای انفجارها ، جیپ و لندرور و فنرهای سفت و دست اندازهای راهِ نیمه کاره ، گرد و خاک و تعمیرات گریدر و لودر و بولدزر و آخر شبها شب نشینی ها با رانندگان و کارگران و سنگ تراشان و آتشکارها ، پیش‌بینی‌های شدید امنیتی در این جادۀ مرزی به دلیل خصومت بین ایران و عراق همه خاطراتی بس زیبا و مردانه از آنجاست . ریاست کارگاه ساختمانی بانک صادرات مرکزی ساری ، ریاست کارگاه ساختمان‌های درجه داری نیروی دریایی در بندر انزلی ، پیمانکاری ساختمانهای درجه‌داری پادگان صالح آباد کرمانشاه ، ریاست کارگاه کارخانجات کشتی سازیِ اروندان در ساحل اروند رود در خرمشهر تا مرحلۀ نصب اسکلت سالنها نیز تجربیاتی است که مرا برای تأسیس شرکت آماده کرد تا مستقلاً اقدام به انجام فعالیت اقتصادی نمایم . از آن پس با سرمایۀ شخصی در تهران در منطقه حسین آباد میدان هروی ، ساختمان جویبار چهارراه کاخ شمالی ، توانیر خیابان رستگاران ، فرمانیه خیابان سنبل ، فرمانیه خیابان پورداد اقدام به ساخت ساختمانهای مسکونی نمودم . به موازات فعالیتهای ساختمانی واردات و صادرات کالا نیز از دیگر فعالیتهای من بود . مجتمع اداری تجاری آرین و مجتمع مسکونی آریانا از آخرین فعالیتهای ساختمانی من بود که جداگانه شرح خواهم داد . از نوجوانی عشق به تأسیس کارخانه و تولید داشتم و به محض تأمین امکانات مالی کارخانجات لوله سازی آریاوا را تأسیس و راه اندازی نمودم که آن را هم جداگانه شرح  خواهم داد .
     مهندس ملول علاوه بر فعالیت‌های تولیدی حدود شصت هزار مترمربع ساختمان با سرمایۀ شخصی و تحت مدیریت خود ساخته‌است و حدود چهل هزار مترمربع هم مدیریت کرده است .
گفت و گو با مهندس ملول دربارۀ فعالیت‌های اقتصادی ایشان به پایان رسید که احساس می‌کنم او بسیاری چیزها را نگفته است ، می‌پرسم سخن دیگری نیست و وی ناگهان جمله‌ای می‌گوید که مرا شگفت زده می‌کند ، می‌گوید :
" در پایان دوره‌ای که فعالیت اقتصادی داشتم ، چند کارِ ضدِ اقتصادی و یا غیرِ اقتصادی هم کرده‌ام"
کنجکاو می‌شوم و از او توضیح بیشتر را طلب می‌کنم ، ادامه می‌دهد :
در سال ۱۳۷۳ ، در اوج فعالیت اقتصادی ، طراحیِ نقشه و اقداماتِ اخذ پروانۀ ساختمانی را برای یک قطعه زمین به مساحت ۱۸۰۰  متر مربع در الهیۀ تهران آغاز کردم . پس از حدود ۲ سال ، پروانۀ ساختمانی برای ملک مزبور جهت احداث بنایی به مساحت ۲۲،۰۰۰ مترمربع در ۲۲ طبقه صادر شد و جمعاً حدود ۶۰۰ میلیون تومان برای اخذ پروانۀ مزبور هزینه کردم امّا پس از مدتی ، از شروع ساختمان خودداری کردم زیرا در آن زمان به تدریج احساس می‌کردم که انگیزه‌ای برای فعالیت اقتصادیِ بیشتر ندارم ، زیرا وقتی امکانات مالیِ شما از حدودی بیشتر شد ناچار از زد و بند خواهی شد و من اهلِ زد و بند و رشوه و ...... نبودم . پول قدرت می‌آورد امّا در کشورهای نیمه پیشرفته وقتی دارائی‌ِ شما از حدودی بیشتر شد ، باید تکیه گاهِ سیاسی هم داشته باشی . کما اینکه در آن سالها ، بسیاری از برج سازان و یا فعالان اقتصادیِ بزرگ گرفتاری پیدا کردند . منظورِ من این است که برای کسبِ قدرتِ اقتصادیِ غیرِمتعارف باید تکیه گاه داشته باشی و تکیه بر کسی در شأن من نبود که اگر می‌خواستم دهها برابرِ آنچه که در اوجِ توانائی اقتصادی داشتم می‌توانستم صاحب شوم .
در آن زمان از فعالیت اقتصادی جهت کسب ثروتِ بیشتر بیزار شده بودم . اطرافیان اصرار داشتند که اگر نمی‌سازی اقلاً زمین و پروانۀ ساختمانی را بفروش امّا من زیر بار نمی‌رفتم . زیرا من اسبِ بارکشی شده بودم که به کشیدنِ بارِ بیشتر علاقه نداشتم . اگر آن را می‌فروختم بایستی با پولِ آن کارِ دیگری می‌کردم ، در هرحال بار بار بود چه پول چه کارخانه و یا ساختمان .
پس از چند سال روزی به شهرداری تهران اعلام کردم که از احداث ساختمان در ملک مزبور پشیمان شده‌ام پروانه را لغو و پول دریافتی را پس دهید . شهرداری هم همان ششصد میلیون تومانِ دریافتی را که چند سالِ پیش پرداخت کرده بودم به اینجانب پرداخت نمود . ارزش پروانۀ مزبور ( بدون احتسابِ ارزش زمین ) به قیمت امروز حدود ۳۰ میلیون دلار است .
شاید کسی که این داستان را می‌شنود در عقلِ من شک کند امّا این بزرگترین خدمتی است که من به خود کرده‌ام و اگر کارِ خیری کرده‌ام که نصیبِ دیگران شده ، خیرِ این کار فقط و فقط برای خودِ من بود .
     از آن زمان تا امروز ، اگر صبحی از خواب بیدار شوم و ببینم که پرودگارِ عالم یک خروار زمرّد و الماس و برلیان برایم هدیه کرده است تنها کاری که می‌کنم این است که ضمن سپاس ، عذر بخواهم و هدیه را به آسمان بازگردانم.
     من بیش از آنکه مصرف کرده‌ام تولید کرده‌ام . به جهان و به زمین بدهکار نیستم و اکنون می‌خواهم به جای سواری دادن ، خود سوار بر خود شوم و راه را خود انتخاب کنم .