مقالات

ادامه مقاله مبانی سیاسی نظریه جهان وطنی (غلامعلی ملول) امروزه به موازات آن‌که ایدۀ جهان‌وطنی در مخیّلۀ انسان‌های خردمند در حالِ شکل‌گیری و تکامل است ، کم نیستند افراد یا گروه‌ها و یا دولت‌ها یا ایدئولوژی‌هایی که در فکر مصادرۀ این جهان‌بینی هستند و کم نیستند نخبگانِ سالخوردۀ خام و ناپخته‌ای که هنوز برای بشریت به دنبالِ منجی و قهرمانی چون هیتلر و چنگیز اند .
راه نجات بشر ، حکومت عقل بر بشر و حاکمیت عقل بر زمین است که به عملی شدنِ آرمان جهان‌وطنی می‌انجامد .
پس از جنگ جهانی دوم و رهائی بشر از این بلای خانمان سوزِ خودﹾساخته ، شرایط مناسبی جهت طرح و تصویب حقوق بشر فراهم شد ، با وجود این ، افکار عمومی در آن زمان ظرفیت و توانِ قبولِ حقوق ذاتی بشر را بیش از آنچه که در اعلامیۀ مزبور آمده نداشت ، در نتیجه آن جهان‌بینیِ متعالی و خردمندانه‌ای که در پیِ رفع تبعیض و اِحقاق حقوق فطری و ذاتی بشر بود به صورتی ناقص و به شکل مفادی غیر همگن و بعضاً ناسازگار با هم ، در اعلامیۀ مزبور انعکاس یافت . جهان‌بینیِ یاد شده با آن که نگاهی جهان شمول داشت امّا وجود مرزها و کشورهایِ مستقل را به رسمیت شناخت و چاره‌ای هم جز این نبود و به علّت وجودِ این تضاد ، از آن زمان تا امروز ، بارها مصالح جهانی فدای منافع ملی کشورها شده است و به دفعات شاهد مقاومت دولت‌ها و کشورها در برابر اجرای قوانین جهانی بوده‌ایم .
اعلامیّۀ جهانی حقوق بشر والاترین اثرِ مکتوب بشری است امّا با گذشت بیش از شصت سال از تصویب آن ، امروز نگاه به بشر و نگاه به زمین و نگاه به آینده ، نگاهی خردمندانه‌تر ، متعالی‌تر و وسیع‌تر از آن است که در اعلامیۀ مزبور گنجانیده شده است و مرور دوبارۀ آن اعلامیه گریز ناپذیر است . آرزوی خردمندانِ جهان آن است که بشر به آن مرحله از تکاملِ عقلی دست یابد که در آن مرحله فلسفۀ جهان‌وطنی شالودۀ اصلاحاتِ اعلامیۀ جهانی حقوق بشر شود .
چکیدۀ نظریۀ جهان‌وطنی که من در پیِ شرح آن هستم به قرار زیر است :
۱- همه انسان‌های کرۀ زمین در همۀ منابع و معادن طبیعیِ کرۀ زمین حقوقِ مشاع و برابر دارند . کودکی که امروز در یک کشورِ غنی از نظر منابع طبیعی به دنیا می‌آید با کودکی که در یک کشورِ فاقد منابع زمینی زاده می‌شود باید به نحوی برابر از مواهب و منابع و معادن زمین برخوردار باشد .