ادامه مقاله مبانی سیاسی نظریه جهان وطنی (غلامعلی ملول)
گسترش و رشد تکامل و اجرای این انقلاب با چالشهای عظیمی نیز مواجه است . مهمترین مانع در برابر رواج ایدۀ جهانوطنی تعصّبات ملّی و روحیۀ ملّت پرستی و میهن پرستی است . هنوز بشریت به آن مرتبه از خرد و عقلانیت نرسیده که انسانیت را بر ملّیت و قومیت مقدّم بداند . به گفتۀ جان دیوئی ( 1952 – 1859 ) :
در این حالات بینالمللی بودن یک واقعیت و قدرتی است نه آرزو و امید . روح ملت پرستی اکنون مانع تحقق این منافع می-شود .
قوای کار و تجارت و علم و هنر و دین امروز با یک روح بینالمللی سازشپذیر است ، ولی موج عقاید ملت پرستی بزرگترین سدی در راه تحقق این مقصود است . ( ک 5 ، ص 458 )
طرحِ حکومتِ جهانوطنی قطعاً برای طبقۀ بالادستِ جامعۀ بشری طرح جذّابی نیست زیرا که با مصرفگرائی و حیف و میل کردنِ منابع زمینی و فاصلۀ نامعقول طبقاتی در ستیز است .
نظریۀ جهانوطنی باید به پرسشهای بسیاری پاسخ دهد . تکلیف برتریطلبیهای فردی چه خواهد شد ؟ انگیزههای فردی ، مالکیت فردی و قلمروِ فرد تا کجا مجاز است ؟ تکلیف شرکتهای عظیم و فراگیر در سطح زمین چه خواهد شد ؟ میزان و میدان عمل این شرکتها تا کجا مجاز خواهد بود ؟ احزاب ، سندیکاها و محافل ایدئولوژیک تا کجا مجاز خواهند بود ؟ چه تضمینی وجود دارد که در یک جامعۀ بشریِ بدون مرز ، گروهی به سهولت بخشی یا قسمتی یا همۀ زمین را دوباره زیر سلطه نبرند ؟ در زمینِ بدون مرز و بدونِ ارتش ، چگونه میتوان جلوی شورش برتریطلبان محلی را گرفت و از سرایت گروهی اوباش و یاغی و راهزن به مناطقِ دیگر جلوگیری نمود ؟
بسیاری از مبانی باید از پایه و اساس تغییر کند . توسعه به شکلی که تا امروز انجام گرفته باید به عنوان پدیدهای مضر تلقّی شود . باید چه از نظر مکانی و چه از نظر زمانی به توسعه ، کلّی نگاه کرد . حتّی باید به تحوّلات اقتصادی و زیست محیطی محلی و منطقهای هم ، جهانی نگاه کرد . باید به پیامدهای تاریخیِ توسعه در آیندۀ بشر دقّت کرد . رشد و توسعه به شکلی که تاکنون انجام گرفته چه لزومی دارد ؟ و چه منطقِ جهانﹾبین و آیندهنگری از آن پشتیبانی میکند . چه لزومی دارد که هر نسل نسبت به نسلهای قبلی نفت ، گاز ، آهن ، گوگرد ، اکسیژن ، آلومینیوم و ... بیشتری از زمین را ضایع کند ؟ البته رشد فرهنگی و علمی و هنری را از رشد صنعتی و رشد مصرف باید جدا کرد ، هیچ محدودیتی برای آنها جایز نیست .