ادامه پیشگفتار
علمِ ذهن دورهای جدید در فلسفه پی میریزد و نقطۀ عطف بسیار
برجستهای در فلسفه پدید خواهد آورد .
امروزه کاوُش علمی در چیستی و چگونگیِ اندیشه ، صدق و کذب ، یادآوری ، استدلال ، حافظه ، شک و گونههای دیگر فعالیت و کارکرد ذهن تحت عنوان علمِ ذهن جریان دارد و گفتنی است که این تلاش ماوراء همه فلسفهها و بالاتر و والاتر از همۀ معارف و علومی است که بشر تاکنون به آنها پرداختهاست .
کالبد شکافیِ ذهن ، ژرفترین و وسیعترین و پیچیدهترین تلاشِ فرهنگی انسان است .
موضوع اصلیِ کَندوکاوهای شناخت شناسانه ، چگونگیِ شکلگیری ، ثبات ، رشد، تغییر و کارکردِ معرفت در ذهنِ فرد است . من میدانم که این من هستم که دارم مینویسم ، میدانم که جهان از چه چیزهائی و چه اجزائی و چه بخشهائی تشکیل شده ، میدانم که زمین و خورشید و ستارگان و سیارات همه معلّق در فضا در چرخش و گردش به دور یکدیگرند ، میدانم که از هنر لذّت میبرم ، میدانم که رفتارِ اجزای کائنات با هم قانونمند است ، میدانم که حافظ کِی زیسته ، کجا زیسته و چه گفته و هزاران هزار چیزِ دیگر هم میدانم که همۀ آنها که میدانم بخش کوچکی از آن چیزی است که بشر میداند . امّا موضوع این نیست که من یا شما یا او چه میدانیم ، موضوع و پرسش این است که چگونه دانسته میشویم ، دانستهها چگونه در ذهن جای میگیرد ، دانستهها چگونه در ذهن در بده و بستان و تبادل و آمیزشاند ، دانستهها چگونه یکدیگر را قبض و بسط میکنند و چگونه دانستههای خود را در رفتار و گفتار خود بروز میدهیم . معرفتشناسی بر چگونگیِ پیدایش و ثبات و جایگیری و پویائیِ دانائی ، در انسان تمرکز دارد . میتوان گفت معرفتشناسی یعنی شناخت قواعد و قوانین کارکردِ مغز .
در شناختِ شناخت میخواهیم بدانیم مکانیسمِ یقین و مکانیسمِ شک چیست ؟ مکانیسمِ لذّت چیست ؟ مکانیسمِ دلیل چیست ؟ مکانیسمِ نتیجهگیری و حکم کردن و قضاوت چیست ؟ مکانیسمِ صدق و کذب چیست ؟ مکانیسمِ محبّت و علاقه و خشم و نفرت چیست ؟ و ....