قوانین حاکم بر مغز

ادامه قوانین حاکم بر مغز مغز بدون هرگونه تجربه و اطّلاعات و محفوظات ، خودﹾ دارای ساختار و ساختمانِ نظام‌مند است . مغز دارای قابلیت‌هایی است که آموزشی نیست ، این قابلیت‌ها پیشینی و ناشی از ساختمان و ساختار مغز است و  مستقل از تجربه است و تابع روابط علّی است . مقولات و مبادیِ پیشینی ، فقط ابزارهای شناخت هستند ( ناشی از ساختمان مغز ) و چیز دیگری نیستند .
آن‌ها مفهوم یا معرفت پیشینی نیستند بلکه ابزار شکل‌گیریِ مفاهیم‌اند . آن‌ها مظروف نیستند ظرف هستند . مقولات ، قالب‌هایی هستند که محسوسات در آن‌ها ابتدا باید قالب‌گیری شوند تا به صورتِ مفاهیم ، در حافظه جای‌گیرند . مقولاتِ کانت ، مفاهیم نیستند قالب‌هایی جهت فرآوریِ محسوسات‌اند تا محسوسات به ادراک درآیند و کاربردِ عباراتی مانند « معرفت پیشینی » برای مقولاتِ کانت قابلِ پذیرش نیست .
شاید مثال یک کتابخانه راهگشا باشد ، طبقه‌بندیِ موضوعیِ کتاب‌های وارده به کتابخانه مانند کتاب‌های هنری ، کتاب‌های فلسفی ، کتاب‌های علمی و .... و بعد تقسیم کتاب‌های هنری به رشته‌های گوناگون هنری مانند معماری ، نقاشی و .... همۀ قواعد پیشینی کتابخانه هستند .
هم‌چنین مسیری که یک کتابِ تازه وارد- از محل ورود تا محل نگهداری- در کتابخانه طی می‌کند ، نظیر کُدگذاری و ثبت در بایگانی و گذاشتن کتاب مطابق شناسه (کُد) در قفسۀ مربوط به آن شناسه (کُد) و هم چنین ثبت تاریخِ ورود آن کتاب به کتابخانه و ... از قواعد آن کتابخانه است . این‌ قواعد و قوانین ، از جنسِ محتویاتِ کتاب‌ها نیستند بلکه قواعدِ پیشینیِ کتابخانه جهت ورود و نگهداری کتاب‌ها هستند . این قواعد و قوانین مستقل از تجربه هستند و ناشی از شکل ساختار و ساختمان مغز می باشند. 
ما ممکن است در قفسه‌های کتابخانه ، کتاب‌های ( به قول معروف ) ضالّه یا کُتب آسمانی داشته باشیم ، ممکن است کتاب‌های خرافی و یا کتاب‌های علمی داشته باشیم ، مفاهیمِ این کتاب‌ها ربطی به قواعدِ پیشینیِ کتابخانه ندارد .
ممکن است کسی بگوید اگر مغز و ساختمان و ساختار مغز مسئول صحّت و سقم محفوظات نیست پس این احتمال وجود دارد که معرفت و آگاهیِ کسی، یکسره خرافه و نادرست باشد .
در پاسخ می‌توان گفت :