عرفان در محکمه عقل

ادامه مقاله عرفان در محکمه عقل به این جهت است که فلسفۀ مشّاء و عقلِ تحلیل‌گرِ استدلالی و تجربه گرا در طیّ طریقِ معرفت در برابرِ مادّه المواد ، روح ، خودآگاهی ، اَزَل و اَبد ، علّت‌العلل ، روح‌الانوار و واجب‌الوجود به موانع عبور ناپذیری می‌رسد که سخنی برای گفتن ندارد . عقل در این منزل شریفانه سکوت می‌کند . عقل را توانِ آن نیست که گامی بیش به پیش بردارد . در این مرحله ، آنان که عجولند و اصرار بر گذر از این موانع عبورناپذیر دارند را ، چاره‌ای جز توسّل به ذوق و خیال و وهم نیست و راهی جز پناهنده شدن به آرامکدۀ عرفان ندارند .
ابن سینا ، شیخ شهاب‌الدّین سهروردی معروف به شیخ اشراق و ملاصدرا و بسیاری دیگر ، سرانجام تابِ سختی و تنگناهای  فلسفه را نیاوردند و به آرامکدۀ عرفان پناهنده شدند .
از دکتر عبدالحسین زرّین کوب ( 1378- 1301 ش. ) چنین نقل شده است :
« تصوّف در واقع ملجأ سرخوردگان بود، سرخوردگان از دنیا، و سرخوردگان از علم. » ( ک 2 ، ص 106 )
محمد بن ابراهیم قوامی شیرازی معروف به ملاصدرا، و صدرالمتالهین (متوفی 1050 ﻫ) روی آوردن خود به عرفان را چنین بیان می‌کند :
«من در گذشته شدیداً مشغول درس و بحث و غرق در مطالعه کتب حکماء و فرزانگان بودم، ...................... دیدم که – هرچند ، اندکی از مبدأ و معاد تحصیل کرده¬ام – از علوم حقیقی، و حقایق مربوط به «بینش» آشکار، از آن مقوله که جز با ذوق و وجدان قابل وصول نیست بهره¬ای نداشته و دستم خالی است».
و پس از سال‌ها خلوت و تنهایی و ریاضت و عبادت
«باطن من ، در اثر مجاهدات طولانی و ریاضت‌های سخت ، شعله‌ور گردید ، و فروزان شد. در نتیجه با انوار عالم ملکوت و اسرار جهان جبروت ، روشن و آراسته گردید و پذیرای پرتوهای الطاف و عنایات خداوندی گشت ، پس به اسرار و رموزی دست یافتم که تا به آن هنگام از آنها خبری نداشتم ، و مسائل و مشکلاتی بر من حل گشت که از راه برهان ، بدانسان حل نشده بود ، بلکه هر آنچه تا بآن روز از راه دلیل و برهان دانسته بودم ، با اضافاتی از راه شهود و عیان ، آشکارا دیدم ، و به متن واقعیّت آنها رسیدم» . ( ک 2 ،  ص 65 )