قوانین حاکم بر مغز

ادامه قوانین حاکم بر مغز در کتابخانۀ ذهن ما اگر قفسه‌ای خالی است مراجعه به آن امکان‌پذیر نیست . ما هرگز متوجّه قفسه‌هایِ خالیِ کتابخانۀ ذهن خودمان نمی‌شویم . به عبارت دیگر اگر در قفسه‌ای از قفسه‌های کتابخانۀ ذهنِ ما هنوز کتابی گذاشته نشده ، ارتباطی بین آن قفسه و قفسه‌های دیگر و بخش های دیگرِ ذهن برقرار نشده‌است و اگر مسیر یا کانال ارتباطی ، بالقوّه وجود دارد هنوز فعّال نشده است .
 اصل 4 : کتابخانه ذهن ما و چیدمانِ کتاب‌ها قانون‌مند است و این قانون‌مندی  ناشی از تجربه نیست بلکه ذاتی و ناشی از ساختمانِ مغز است .
     این‌که گفته می‌شود ما فقط با الگوهای اعیان در ذهن سروکار داریم نوعاً نه حرفِ جدیدی است و نه حرفِ شگرفی ، این سخن انسان را به یادِ تصاویرِ مجازی ، در مثال غارِ افلاطون ( 347 – 427 ق.م. ) می‌اندازد . هرچند از نظرِ شکل ، طرحِ الگوهایِ ذهنی با مثال غارِ افلاطون دارای مشابهت است امّا در مفهوم دارای دوگانگی و تفاوت است. مثال غار افلاطون چنین است :
در عالم خیال چنین انگار که گروهی از موجودات انسانی در داخل غاری تاریک که در اعماق زمین قرار دارد ولی دهانۀ آن در سرتاسر غار به دنیای روشن باز می‌شود زندگی می‌کنند . نیز چنین انگار که این موجودات انسانی از همان زمان کودکی محکوم به زندگی کردن در داخل این غار بوده و روشنایی بیرون را اصلاً ندیده‌اند . ..........
و آیا می‌بینی [ تصاویرِ ] مردانی را که در امتداد دیوار حرکت می‌کنند و انواع و اقسام ظروف و پیکره‌ها و مجسمه‌ها که از سنگ و چوب و مواد دیگر درست شده است با خود حمل می‌کنند و همه‌شان در حال سکوت یا صحبت‌کنان با هم روی دیوار ظاهر می‌شوند ؟ .......... 
[ و ساکنین غار ] تنها به رؤیت اشباح و سایه‌های اشیاء متحرک قادر خواهند بود . ..........
اگر این زندانیان قادر به صحبت کردن با یکدیگر می‌بودند آیا چنین نمی‌پنداشتند که تمام آن تصاویری که روی دیوار دیده‌اند و می‌بینند ، اشیاء و موجودات حقیقی هستند ؟ برای اینکه در نظرشان واقعیت چیزی جز همان اشباح و سایه‌هایی که روی دیوار می‌بینند نیست . ( ک 1 ، ص 160 و 159 )