آزادی اندیشه – تکامل عقل

آزادی اندیشه – تکامل عقل گذار از جامعۀ دیکتاتوری به جامعه‌ای آزاد پدیده‌ای نیست که طیِ چند سال حاصل شود . چند نسل باید بیاید و برود تا فردی وقتی حرفی مخالفِ عقیدۀ خود شنید ضربان قلبش بالا نرود و به خشم نیاید . آزادگی و مَنشِ آزادگی باید در طبعِ مردمان رسوب کند و کارِ یک سال و چند سال نیست .
     من حق دارم که آزادیِ اندیشه داشته باشم . گفته می‌شود که اندیشه همیشه آزاد است و کسی نمی‌تواند اندیشۀ آدمی را محدود کند . این سخن ظاهراً درست است امّا چون نیک بنگریم سخنِ ناراست و نادرستی است زیرا من زمانی آزاد می‌اندیشم که اوّلاً از اندیشۀ دیگران مطّلع شوم و ثانیاً اندیشۀ خود را به دیگران ارائه کنم . ذهن و اندیشۀ آزاد ملازم با تغذیۀ آزادِ ذهن است . آزادیِ اندیشه با آزادیِ بیان و انتقالِ آزادانۀ اطلاعات لازم و ملزوم یکدیگرند و یکی بدون دیگری ، معنی ندارد .
     آزادی اندیشه و بیان ، طبیعی‌ترین حقّ انسان است و هیچ دولت و حکومتی حقّ ایجاد محدودیت در این باب را ندارد . همچنین هیچ یک از حقوق فطری و طبیعیِ بشر قابل واگذاری نیست و هیچ فردی نمی‌تواند حقوق طبیعی خود از قبیل آزادی اندیشه ، مذهب ، بیان ، حقّ حیات ، حقّ سکونت ..... و امثالهم را از خود سلب کند . اگر کسی چنین کند سفیه است و تعهّدات و عقدِ هر نوع قرارداد با سفیه باطل است . همچنین اگر کسی با استناد به آزادی اندیشه و بیان ، آزادی اندیشه و بیان را نفی کند ، خود خود را نقض کرده است و باید در سلامت عقل او تردید کرد .
باید هر گفتار ، هر کتاب ، هر هنر و هر عقیده آزادانه بیان شود تا به طور طبیعی غربال گردند . هر میزان که در جماعتی مقدّسات گوناگون‌تر و تعصّب به آن مقدّسات بیشتر باشد به همان نسبت آزادیِ اندیشه و بیان محدودتر می‌شود . با این تذکّر که آنچه وجودِ مقدّسات را مُخلِّ آزادی می‌کند تعصّب به آن‌ها است نه صرفِ وجود مقدّسات .
اگر ممیزی باشد اوّلاً ممکن است و احتمال بسیار دارد که دستگاهِ ممیزی ، غلط عمل کند و ثانیاً قطعاً منجر به دیکتاتوری خواهد شد . در سیستمِ آزاد ، ممکن است اتلاف و هدر رفتنِ منابعﹾ زیاد به نظر آید ، امّا نتیجۀ نهایی مطلوب‌تر و اقتصادی‌تر است .