قوانین حاکم بر مغز

ادامه قوانین حاکم بر مغز
زمان و یادآوریِ محفوظات

ما وقتی خاطرات گذشته خودمان را مرور می‌کنیم چگونه متوجّه تأخّر و تقدّم آن‌ها می‌شویم ؟ چگونه متوجّه هستیم که دیروز اوّل احمد را دیدیم و بعد به سوپرمارکت رفتیم و خرید کردیم ؟
اگر خاطرات همراه با شناسه‌ای- که نشان‌دهندۀ ترتیب آن‌ها باشد- در حافظۀ ما جای نگیرند چگونه متوجّه جلو و عقب بودنِ خاطرات خود می‌شویم ؟
این جمله که هر پدیده‌ای در مدّتی ( طول زمان ) اتّفاق می‌افتد و آغاز و پایانی دارد ، ناشی و معادل این است که هر پدیده‌ای در روی محوری ( محور زمان ) به صورت ممتد و پس از شناسه (کُد) گذاریِ زمان ، در ذهن ما جای می‌گیرد .
گویا شماره‌اندازی با سرعت ثابت در روی محوری مدرّج ( مانند خط کش ) در حال حرکت است و در هر لحظه عددی را نشان دهد که بیانگر محلّ آن روی آن محور است و هر پدیده که اتّفاق می‌افتد شماره‌انداز عدد متناظر با آن پدیده را در روی پدیدۀ مزبور حک کند . با توجّه به این مثال ، لحظه X یعنی به فاصله X از مبدأ و مدّت M یعنی طول X2 –X1  از مبدأ . مثال یاد شده نشان می‌دهد که ما فقط ترتیب و تقدّم و تأخّر پدیده‌ها و نسبت فاصلۀ محل وقوع هر پدیده را روی محور مزبور نسبت به محل پدیدۀ دیگر سنجش می‌کنیم به عبارت دیگر ما فقط نسبتِ مکانیِ پدیده‌ها را در روی این محورِ فرضیِ زمان با هم سنجش می‌کنیم و راه به جوهرِ زمان نداریم . به طور خلاصه با توجّه به مثال یاد شده می‌توان گفت رابطۀ زمانی بین دو پدیده یعنی رابطۀ مکانیِ ثبت آن دو پدیده در رویِ محور مزبور .
محفوظات به ترتیب و توالیِ زمانی ( یعنی یکی بعد از دیگری ) در ذهن ما جای می‌گیرند . این توالی ، تصوّر زمان را در ذهن ایجاد می‌کند و به این ترتیب زمان یعنی ترتیب و توالی . از همین جا می‌توان گفت پس زمان یک ابزار و یا یک قاعدۀ پیشینیِ مغز است برای ترتیبِ جای دادنِ محفوظات در مغز .
     ما از طفولیت با مفهوم زمان آشنا می‌شویم امّا آیا پیدا شدن مفهوم زمان در ذهن ما همان‌گونه است که ما با اَعیان خارجی آشنا می‌شویم ؟ ما شدن‌ها را در ذهن ثبت می‌کنیم و بعد این توانائی در ما پدید می‌آید که متوجّه شویم شدنِ A1  قبل از شدنِ A2   در ذهن ما ثبت شده است .