قوانین حاکم بر مغز

ادامه قوانین حاکم بر مغز فرض کنیم دو پدیدۀ A1 و A2  را در دو زمان متفاوت ناظر بوده‌ایم . زمانی که A1  می‌شود A2  نشده است و زمانی که A2 می‌شود A1  قبلاً اتفاق افتاده است . اگر زمان‌های متناظر برای A1  را T1 و برای A2  ، T2  منظور کنیم در زمان T1 هیچ اثری از A2 و T2 نیست و در زمان T2 نیز در عالمِ خارج از ذهن هیچ اثری از A1  و T1 نیست ، هرگز ما در یک لحظه شاهد A1 و A2  و یا T1 با T2 نیستیم که بتوانیم آن دو را با هم قیاس کنیم بلکه زمانی که با شدنِ A2  در لحظۀ T2 مواجه هستیم A1  فقط در حافظۀ ما هست ( در عالمِ خارج از ذهن نیست ) پس در عالمِ خارج از ذهن ، هیچ مدّتِ قابل حس و ادراکی بین T1 و T2 وجود ندارد . این فقط و فقط ذهن ما است که چون و منطقاً A2  را بعد از A1  ثبت می‌کند ما توالی و ترتیب و فاصلۀ زمانی بینِ A1 و A2 را درمی‌یابیم . پس زمان و یا ترتیب توالیِ پدیده‌ها فقط یک ابزار ذهن است برای تمیز و تفکیکِ شدن‌ها و یادآوری دوبارۀ پدیده‎‌ها . از این سخنان فقط باید این نتیجه حاصل شود که زمان یک ابزارِ ذهن برای ثبتِ متوالیِ شدن‌ها است و ما از طریق تشخیصِ زمان در ذهن ، به وجودِ زمان – توالی و ترتیبِ شدن‌ها - در خارج از ذهن پی‌می‌بریم نه این‌که زمان موجودی است خارج از ذهن که ما به آن معرفت پیدا کنیم .
     از آن‌جا که من تجربه و ثبتِ شدن‌ها را در ذهن ، قبل از پی ‌بردن به زمان دانسته‌ام ، می‌توانم بگویم که تجربه مقدّم بر زمان است . به این معنی که ما از طریق ثبت حوادث در ذهن به وجود زمان ( توالی شدن‌ها ) پی‌می‌بریم . اگر دو پدیده که در زمان T1 و T2 در حافظۀ ما ثبت شده وجود نداشت چگونه به وجود زمان پی می‌بردیم . اگر ما زمان را توالی و ترتیب شدنِ A1 و A2  بدانیم چگونه می‌توانیم بدونِ وجودِ A1  و A2 در حافظه آن دو را با هم قیاس کنیم و تقدّمِ A1 را بر A2  متوجّه شویم . پس تجربۀ    A1 و A2  باید ابتدا در ذهن ثبت شود آن‌گاه مغز با ابزاری که دارد ، تقدّم ثبتِ A1 بر A2 را بفهمد و از این طریق ما زمان T1 و T2 و مدّت T1 -T2 را متوجّه شویم . به عبارت دیگر هرچند ساختمان مغز این توانائی را دارد و طبق این قانون کار می‌کند که شدن‌ها را به طور متوالی و متناظر با آن‌گونه که در عالمِ خارج از ذهن پدید می‌آیند ثبت کند اما آگاهی و معرفت به زمان بعد از تجربه حاصل می‌شود . شرط ثبت تجربه در ذهن داشتن آگاهی از زمان نیست بلکه ذهنِ کودک پس از ثبت تجربیات به ترتیب و توالیِ شدن‌ها پی می‌برد . من در سخنان بالا سعی کرده‌ام پیشینی بودن مقولۀ زمان را برای حصول معرفت توضیح دهم .