عرفان در محکمه عقل

ادامه مقاله عرفان در محکمه عقل من به این رفتار بیهوده چنین پاسخ می‌دهم : قلّه‌ای که در تسخیر آن می‌کوشید بسیار دورتر و بالاتر از آن است که خیال می‌کنید . نزدیکی به آن قلّه ، با ریاضت حاصل نمی‌شود ، بلکه با ریاضتِ فکری حاصل می‌شود . با ریاضت به جای صعود به آسمان ، در قعر منِ خود فرو می‌روید .
 و کم نیستند عرفایی که با عقل ستیز کرده‌اند برای نمونه :
از احمد بن الحواری (ف. 230. ﻫ ) در مورد بی‌نیازی به علم چنین نقل شده است :
وقتی به مرحلۀ حق الیقین و قطع رسید، کتابهایش را در دریا انداخت و گفت: ای علم! این کار را از روی اهانت به تو نمی‌کنم، تو را برای رسیدن به خدا می‌خواستم اکنون که به او رسیدم، از تو بی‌نیازم. ( ک 7 ، ص 82 )
از ابوسعید ابوالخیر نقل شده :
«کار تصوف در آغاز، شکستن دوات‌ها و پاره کردن دفترها و فراموش کردن دانش‌هاست.» ( ک 7 ، ص 82 )
مولانا جلال‌الدین محمد بلخی ( 672- 604 ﻫ..ق.) نیز بارها در مثنوی ، فلسفه و علم را تحقیر کرده است :
خُرده کاریهای علمِ هندسه                    یا نُجوم و علمِ طبّ و فَلسَفه
که تعلّق با همین دُنیاستش                    ره به هفتم آسمان بر نیستش
این همه علمِ بنای آخُور است               که عمادِ بودِ گاو و اُشتر است
 ( ک 4 ، ص 622 )
صد هزاران فصل داند از علوم             جان خود را می‌نداند آن ظَلوم
داند او خاصیّت هر جوهری                در بیانِ جوهر خود چون خری
( ک 4 ، ص 457 )
پای استدلالیان چوبین بود                 پایِ چوبین سخت بی تمکین بود
( ک 4 ، ص 96 )

من به این‌گونه عقل‌ستیزی‌ها چنین پاسخ می‌دهم : شما با عقلِ خود ، با عقلﹾ می‌ستیزید و ناخودآگاه با استدلال بر علیه استدلال ، استدلال می‌کنید
15/06/1393 - غلامعلی ملول