مبانی‌سیاسی‌جهان‌وطنی

ادامه مقاله مبانی سیاسی نظریه جهان وطنی (غلامعلی ملول) پاره پاره بودنِ زمین و تعلّق سرزمینی خاص به گروهی خاص ، هرچند در شرایط کنونیِ جامعۀ بشری طبیعی است- زیرا که واقعیتی است موجود- امّا رفعِ تضاد میانِ جزئیتِ وجود کشورها و ملّت‌ها با کلیّتِ زمین و انسان را باید در رسالتِ سنتزی دانست که در حال وقوع است و دیر یا زود این سنتز ، عقلانیتِ جهان‌وطنی را از قوه به فعل می‌آورد .
ملّت‌ها و دولت‌ها چگونه شکل گرفته‌اند ؟ آیا تشکیل ملّت‌ها و دولت‌ها و نشانه‌گذاری مرزهایِ بین کشورها ، عیناً و دقیقاً مشابه علامت‌گذاریِ درندگانی چون شیر یا ببر در جنگل‌ها ، برای مشخّص کردنِ قلمروِ آن‌ها نبوده است ؟ در طول تاریخ هیچ‌گاه مرزها ثابت نبوده و هر زمان که دولتی ضعیف شده یا همسایۀ او نیرومند شده به این مرزها و نشانه‌ها فشار آمده و جا‌به‌جا شده‌اند .
این مرزها و این دولت- ملّت‌ها بر اساس همان روشِ فرهنگ غریزی و خالی از فرهنگِ عقلانی پدید آمده‌اند . این مرزها و این دولت- ملّت‌ها بر اساس زور و قوۀ قهریه و صرفاً بر اساس زور و قدرت شکل گرفته و هیچ نشانی از عقلانیت و عدالت و تساویِ حقوق فطری و ذاتیِ بشری در شکل‌گیریِ آن‌ها لحاظ نشده است . هر شیری که زورِ بیشتر داشته قلمرو بزرگتر و پرمایه‌تری را تصاحب کرده است .
 این قلمروها یا بر اساس زور و قدرت شکل گرفته یا بر ‌اساس زور و قدرت در سرتاسر تاریخ جابه‌جا شده‌اند . کشورها یا بر اساس تجاوز به قلمرو دیگران و تصاحبِ قلمرو آنان تشکیل شده‌اند و یا بر اساس جلوگیری از تجاوز دیگران . بی‌تردید آن قدرتی که من از آن یاد کردم ، خود زائیدۀ عواملِ فرهنگی ، اجتماعی و اقتصادی و پدیده‌های پیچیدۀ دیگری است که موردِ بحث من در اینجا نیست .
آنچه که من می‌گویم این است که نه تنها پیدایشِ این مرزها و پاره پاره شدنِ کرۀ زمین با پشتوانۀ زور و قدرت انجام گرفته بلکه حفظ تعادلِ ناپایدار و ظاهریِ این ساختار فقط با پشتوانۀ زور امکان‌پذیر شده است . گواهِ گفتۀ من آن است که امروزه اگر در داخل هر کشور ، قدرت مسلّط را حذف کنیم ، در آن کشور سنگ روی سنگ بند نمی‌شود و اگر دولت‌ها و قدرتِ دولت‌ها را حذف کنیم ، در روی کرۀ زمین سنگ روی سنگ بند نمی‌شود . تعادلِ هرچند ناپایدار و شکنندۀ فعلی ، در سایۀ قدرت و زورِ فرد بر فرد ، گروه بر گروه و کشور بر کشور برقرار شده
و تا انتقال ، از مرحلۀ حکمرانیِ زور و قدرت به مرحلۀ حکمرانیِ عقلانیت در روابط اجتماعی و بین‌المللی ، راهی طولانی در پیش است .