ادامه مقاله مبانی سیاسی نظریه جهان وطنی (غلامعلی ملول)
امروزه ظاهراً جامعۀ بشری براساس مبانیِ فرهنگِ عقلانی و عقلانیت اداره میشود در حالیکه شکلگیریِ دولتها و ملّتها برآمده از فرهنگ غریزی و عاری از فرهنگِ عقلانی انجام گرفته است .
وجود این مرزهای کنونی و دولتهای فعلی میراث تاریخیِ دورۀ جاهلیتِ بشر است و با عقلانیتِ ادّعاییِ حاکم بر بشر امروز منافات دارد .
این دردﹾ ، دردِ دیروز نیست . لحظهای به وضع اسفبارِ بشر امروز توجّه کنیم ، بشرِ امروز گروه گروه صدها میلیون جوانِ خود را به پادگانها میفرستد تا کشتن و کشته شدن را بیاموزند و در شگفتم که ممالک به ظاهر متمدّنتر نیروها و پادگانهای کارآمدتری دارند .
در طول تاریخ هیچ حیوانی به اندازۀ انسان ، همنوع خود را ندریدهاست . جنگ ، فقر ، گرسنگی ، فاصلۀ زیاد طبقاتی ، قحطی ، نابودی و آلودگی محیط زیست از آثار و نشانههای کوتهفکری بشر امروزی است .
در طول تاریخ ، انسانهای قدّاره بند و خودشیفته و کوتهفکرِ بسیاری بر تخت سلطنت نشستند و افسار مردم بیچارۀ بدبختِ زبون را به دست گرفتند و هرجا که اراده کردند چون گلّۀ گوسفند مردمان را به میدانِ جنگهای ویرانگر بردند و قربانی کردند .
ملّتها بارها در اسارت خودکامگیِ رهبرانِ خود به مسلخ رفتهاند و فدای خودکامگیِ سلاطین و رؤسای جمهور و رهبرانِ خود شدهاند . مهمترین عاملِ بروز جنگهای ویرانگر عقدههای خود بزرگبینی ، بیخردی و کوتهفکری ، غرور و تکبّر جاهلانه ، خوی ددمنشی و وحشیگری و روحیۀ تجاوزگریِ رهبران و حاکمانِ کشورها بوده است .
شاید کسی که این مطالب را میخواند تصوّر کند که من به شکل مرزهای فعلی و وجود کشورهای کنونی اعتراض دارم و شاید این تصوّر ایجاد شود که وجود مرزها و کشورها و دولتها را در شرایط فعلی نفی میکنم درحالیکه این گونه نیست . باید فعلاً با توجّه به شرایط فرهنگیِ موجود ، از وجود مرزها و کشورها و دولتهای مستقل و جدا از هم دفاع نمود امّا هر فلسفۀ سیاسیِ کلّینگر و دوراندیش باید تعلّقِ یک انسان را به جامعۀ انسانی اولیتر و حقیقیتر از تعلّق او به جغرافیا یا نژاد یا ملّتِ خاصّی بداند .