ادامه تحول تعریف حاکمیت
آن فلسفۀ سیاسی ممکن است در زمان خود ایدهای نو و پیشرفته بوده امّا با معیارهای امروزین به هیچوجه سازگار نیست و عقاید و افکار بشرِ امروزی با آنچه که افلاطون در جمهوریت بیان میکند تفاوتی از زمین تا آسمان دارد . امروزه مردم ، دولتها را هرچه کوچکتر و محدودتر میخواهند . ایدۀ مدینۀ فاضله در اَدواری از تاریخ تا حدودی جامۀ عمل پوشیده است . حکومت پاپها و کلیسا در قرون وسطی و حکومت فاشیستیِ نازیها در آلمان را میتوان تقریباً نمونۀ حکومت مورد توجّه نظریۀ سیاسی افلاطون به شمار آورد .
به راستی ایدههای سیاسیِ امروز بشر ، عقاید سیاسی نابغهای چون افلاطون را بس باستانی و کهنه میشمارد هرچند که آن عقاید سیاسیای که افلاطون در جمهوریت پیشنهاد کرده در زمان خود پیشرفت و اعتلا و تکامل سیاسی قلمداد میشدهاند . شگفت آن که امروز نیز عدّهای هرچند قلیل شیفتۀ ایجاد مدینۀ فاضله به روش افلاطون هستند .
الگوئی که افلاطون برای حکومت ارائه داد ، با معیارهای امروزین ، الگویی عقب افتاده و مصیبتبار است . اینکه افلاطون چیزی را گفته دلیلی بر صحّت و راستی آن ، با توجّه به معیارهای امروز نیست . تعبیرهای مختلف از جمهوریت افلاطون به تشکیل حکومتهایی تمامیّتخواه و مستبد انجامید که جز بدبختی و فلاکت برای بشر ثمری نداشت . همین حدود هفتاد سال پیش بود که میلیونها آدمِ سادهلوح ، در پیشگاه پیشوایِ عقب افتادۀ خود ، ندایِ اصلاحِ نژاد سردادند و دنیا را به خاک و خون کشیدند.
دکتر حمید عنایت در این باره چنین بیان میکند :
عجب نیست که برخی از نویسندگان معاصر اروپایی ، نفوذ عقاید افلاطون را در جنبشهای بزرگ سیاسی زمان ما پایدار بیابند چنانکه در بازیابی ریشههای فاشیسم و نازیسم از یک سو و سوسیالیسم و کمونیسم از سوی دیگر به او برگشتهاند . از همین رو برخی از صاحبنظران اجتماعی غرب گناه بسیاری از اندیشههایی را که خود نادرست میدانند به گردن افلاطون انداختهاند و او را مدافع استبداد و دشمن آزادی فردی خواندهاند . ( ک 2 ، ص 68 )
بعد از ادّعای فیلسوفان بر حکومت ، نوبت به روحانیون رسید . کلیسا حکومت را ملکِ طلقِ خود کرد و مصیبتها و مصائبِ دیگری به انسان و بشریّت تحمیل شد . عقلانیت و عقل و خردمندان و خردورزی به بیدادگاههای مسیحیت کشیده شدند و عقل را به پای الهۀ مسیح قربانی کردند .