مبانی‌سیاسی‌جهان‌وطنی

ادامه مبانی سیاسی نظریۀ جهان‌وطنی      محدود‌ کردن دولت‌های محلی و اداره شدن زمین توسّط نمایندگان بشر زمینی نباید دست‌آویز عدّه‌ای تمامیّت‌خواه و فرصت‌طلب و عدّه‌ای  نژاد‌پرست قرارگیرد ، به همین دلیل این فلسفه به صورت آرمانی باید تبلیغ شود و شاید پس از صد سال- پس از آن‌که بشر به خرد لازمۀ زندگی در روی کرۀ زمین رسید و وسایل و امکانات لازمه فراهم شد- بتواند اجرا شود . از فلسفۀ جهان‌وطنی ، همانقدر که سلاطین و شهریاران و رؤسای جمهور و نژاد‌پرستان نفرتِ خود را اظهار می‌کنند به همان میزان هم شکارچیان عقاید سیاسی ، این فلسفه را محملی برای حکومت عدّه‌ای یا نژادی یا کشوری- که خود به آن وابسته‌اند- بر زمین تلقّی خواهند کرد و شادمان خواهند شد . به همین دلیل تا پیدایش فرهنگِ جهان‌وطنی ، آحاد ملّت هر کشور و رؤسای جمهور یا سلاطین هر کشور می‌بایستی با تمام قدرت از استقلال و تمامیّت خود دفاع کنند . ایمان به فلسفۀ جهان‌وطنی به معنی آن نیست که کشوری ساده‌لوحانه ، امروز مرزهای خود را به روی جهان باز کند و منابع و معادن خود را در اختیار جهانیان قرار‌ دهد .
     فلسفۀ جهان‌وطنی یک آرمان است و اجرای ساده‌لوحانه ، عجولانه و نابخردانۀ آن تباهی و هرج و مرج و آشوب و غارت و جنگ و نیستی به دنبال خواهد داشت . قضاوت در مورد فلسفۀ جهان‌وطنی باید بر مبنای عقلِ سلیم و خرد و آینده‌نگری و فارغ از احساسات نژاد‌پرستانه و حس برتری طلبی و خود شیفتگی باشد .  من خود در شرایط کنونیِ جامعۀ بشری ، در عمل ناسیونالیست و در نظر ، انترناسیونالیست هستم .
     ایدۀ جهان‌وطنی یک آرمان انسانی است و نباید توقّع داشت که بدون آماده شدن بسترِ فرهنگی و مقبولیتِ عامِّ افکار عمومیِ جهان ، دفعتاً کشوری به تنهایی مرزها را برچیند ، سلاح‌ها را نابود کند و پایگاه‌ها و پادگان‌های نظامی را تعطیل نماید . متأسّفانه بشریت محکوم است تا سالیان دراز نظاره‌گر فجایع و مصائب خودﹾساختۀ خود باشد .
      برداشت از حکومت جهان‌وطنی ، احساس تعلّقِ جهانی و قبولِ مسئولیت‌های جهانی ، اگر سطحی باشد نه تنها به تکامل بشری نمی‌انجامد بلکه جامعه و بشریّت را به لبۀ پرتگاه می‌برد .
 برداشت غلط از حکومت جهان‌وطنی ، موجب تسلّط خودخواهان بر بشریّت خواهد شد و تسلّط دوبارۀ امثال چنگیز و هیتلر را در پی خواهد داشت .