ادامه مبانی سیاسی نظریۀ جهانوطنی
حکومت جهانوطنی یعنی نفی حکومتِ فرد یا گروه یا ایدئولوژیِ خاص بر زمین . حکومت جهانوطنی یعنی حکومتِ عقل بر زمین و بشریت ، یعنی عقل برای بشر تصمیم بگیرد . موضوعﹾ تغییرِ نوعِ حکومتِ یک کشور نیست زیرا که جمهوریهای سلطنتی ، پارلمانهای انتصابی و قوانین اساسیِ مغایر با حقوق اساسیِ انسانها را زیاد میبینیم . ما باید مفهوم حکمران و حکومتکننده را در ذهن خود اصلاح کنیم . دیگر بشر حیوان نیست که زورمندان ، سلطهجویان ، خودخواهان و خودپرستان حکومت کنند .
عملی شدنِ آرمانِ جهانوطنی به ایجاد یک جهانِ فاضله میانجامد نه یک مدینۀ فاضله زیرا ساختن یک مدینۀ فاضله در میان شهرها و کشورها و مناطق عقبمانده امری محال است . باید جهانی اندیشید و به جای مدینۀ فاضله ، جهانِ فاضله را مطرح کرد . جهانِ فاضله هنگامی عملی است که شهری ویرانه و عقبمانده در آن نباشد زیرا از هر شهر عقبمانده امکان هجوم و حمله به مناطق آبادِ دیگر هست . درهر شهر هم ، آحاد جامعۀ آن شهر باید از حدّاقل استاندارد زندگی بشری برخوردار باشند در غیراینصورت خطر ظهور افرادی وجود دارد که دار و دستهای راه بیندازند و شهر و زمین را به تباهی بکشند .
در جهانوطنی و « زمینِ فاضله » همۀ مبانی و اصول باید بر اساس مرامِ « جهانوطنی » باشد و کلیۀ مبانی و اصولِ قبلی باید اصلاح شوند . جُرم باید بیماری تلقّی شود زیرا مجرمان مریض هستند و بیمار و معلولاند . بیمه باید سراسری و فراگیر شود . امکانات اوّلیه نظیر بهداشت و تعلیم و تربیت باید در حدّ مطلوب در اختیار همگان قرار گیرد ، حسّ برتریطلبی آحاد جامعه باید تحت کنترل درآید ، از ایجاد عقدههای حقارت باید پیشگیری شود و .... کنترل موالید باید اجرا شود ، یک میلیارد مرفه بهتر از هفت میلیارد جمعیت است که پنج میلیارد آن فقیر باشند . امّا اجرای این موارد و حصول این آرمان چگونه امکانپذیر است ؟ تأمین بودجۀ این طرح از طریق دریافت عوارضِ بهرهبرداری از منابع و معادن ، امکانپذیر است . باید یک نهاد بشری ( بین المللی ) به عنوان نمایندۀ کرۀ زمین ، سهم کرۀ زمین را - که تولید کنندۀ موّاد خام و طبیعی است - از فروش کالاهای صنعتی دریافت نماید و در جهت اهداف نظریۀ جهانوطنی هزینه کند . دریافت این عوارض حتّی امروز هم که زمین یکپارچه نیست امکان پذیر است .